تحسين

تحسين

معنی کلمه تحسين در لغت نامه دهخدا

تحسین. [ ت َ ] ( ع مص ) نیکو کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). آراستن و نیکو کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به نیکویی نسبت دادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج )( ناظم الاطباء ). تعریف و تمجید و پسندگی و آفرین. ( ناظم الاطباء ). نیکو شمردن و تعریف کردن... با لفظ کردن و نمودن استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ) :
ابر تخت زرینش بنشست شاه
به تحسین بر او لشکری و سپاه.فردوسی.لشکری که دلهای ایشان بشده بود و مرده ، به تحسین پادشاهانه همه را زنده و یکدل و یکدست کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 385 ). و این سحرها که بیدپای برهمن کرده است در فراهم آوردن این مجموعات... از آن ظاهرتر است... در آن باب به تحسین و تزکیت حاجت افتد. ( کلیله و دمنه ). و در تحسین سخن بزرجمهر مبالغت نمودند. ( کلیله و دمنه ).
بنده خاقانی و نعت سر بالین رسول
تاش تحسین ز ملک در صف اعلی شنوند.خاقانی.نامه ز منقار مرغ بستد و برخواند
نعره تحسین ز خاص و عام برآمد. خاقانی.جمعی از اصحاب ابوعلی در تحسین این رای و تزیین این اندیشه و تصویب این حرکت مبالغت میکردند و در وی می دمیدند که دولت آل سامان به آخر رسیده است. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 118 ). زبانها به تحسین عبارات و تزیین اشارات او روان گشت. ( ایضاً ص 367 ).
سزاوار تصدیق و تحسین بود.سعدی ( گلستان ).مشو غره بر حسن گفتار خویش
به تحسین نادان و پندار خویش.سعدی ( گلستان ).بعین عنایت نظر کرده و تحسین بلیغ فرموده. ( گلستان ).
در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت
حسن تو ز تحسین تو بسته ست زبان را.سعدی ( بدایع ).تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان ، مدحت و تحسین من است.حافظ.
تحسین. [ ت َ ] ( ع اِ ) ج ، تحاسین. نیکویی. ( از قطر المحیط )( اقرب الموارد ). نیکویی و زیبائی. ( ناظم الاطباء ).
تحسین. [ ت َ ] ( اِخ ) نام وی عبدالعظیم و از شعرای لاهور و از شاگردان شاه فقیراﷲ آفرین بوده. از اوست :
تحسین ، بهار آن گل خورشیدرو ببین
تا وانشد نقاب رخ او سحر نشد.( از صبح گلشن ).
تحسین. [ ت َ ] ( اِخ ) پانی پتی حافظ قرآن قاضی عبدالرحمن و از اولاد قاضی ثنأاﷲ پانی پتی بود. وی در شاه جهان آبادهند به تحصیل پرداخت و مردی درستکار و پاکدامن بود و شاعری را نزد اسداﷲخان غالب دهلوی آموخت و در سال 1294 هَ. ق. به بیماری ذات الریه درگذشت. از اوست :

معنی کلمه تحسين در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - آفرین گفتن . ۲ - نیکو کردن ، به نیکی نسبت دادن .

معنی کلمه تحسين در فرهنگ عمید

۱. به نیکویی نسبت دادن، نیک شمردن.
۲. آفرین گفتن.

معنی کلمه تحسين در فرهنگ فارسی

نیکوشمردن، به نیکویی نسبت دادن، آفرین گفتن
۱- ( مصدر ) آفرین گفتن نیک شمردن . ۲- نیکو کردن زیبا ساختن .۳-( اسم ) تعریف تمجید آفرین . جمع :تحسینات .
میر عطا حسین خان مرصع رقم خلف میرمحمد باقرخان شوق از سادات رضویه هند بود اوراست : ضوابط انگلیسی تواریخ قاسمی انشائ تحسین نوطرز مرصع .

معنی کلمه تحسين در فرهنگ اسم ها

اسم: تحسین (دختر، پسر) (عربی) (تلفظ: tahsin) (فارسی: تحسين) (انگلیسی: tahsin)
معنی: تعریف، تمجید، افرین، ستودن و تمجید کردن، مورد ستایش قرار دادن، آفرین گفتن و نیک شمردن

معنی کلمه تحسين در دانشنامه عمومی

تحسین یا آفرین ( به انگلیسی: Admiration ) ، یک احساس اجتماعی است که با دیدن افراد دارای شایستگی، استعداد یا مهارت فراتر از استانداردها احساس می شود. تحسین یادگیری اجتماعی را در گروه ها تسهیل می کند. تحسین از طریق یادگیری از الگوها انگیزه خودیاری را ایجاد می کند.
سارا آلگو و جاناتان هایت تحسین را در زمره هیجان های ستایشگر دیگر، در کنار هیبت، فرهیختگی و قدردانی قرار می دهند. آنها پیشنهاد می کنند که تحسین احساسی است که نسبت به فرهیختگی غیرمنطقی احساس می کنیم ( یعنی شاهد یک عمل با مهارت عالی ) ، در حالی که فرهیختگی هیجانی است که نسبت به برتری اخلاقی احساس می کنیم ( یعنی شاهد انجام عملی با فضیلت بیش از اندازه ) . نویسندگان دیگر هر دوی این احساسات را تحسین می نامند و بین تحسین مهارت و تحسین فضیلت تمایز قائل می شوند. ریچارد اسمیت تحسین را به عنوان یک احساس جذبی متمرکز بر دیگر دسته بندی می کند، که سبب می شود افراد تمایل داشته باشند تا شبیه کسانی باشند که آنها را تحسین می کنند. او تحسین را با رشک ( یک احساس متضاد متمرکز بر دیگری ) مقایسه می کند، و پیشنهاد می کند که رشک سبب می شود تا از شایستگی دیگران احساس ناامیدی کنیم، در حالی که تحسین نشاط بخش و انگیزه بخش است.

معنی کلمه تحسين در ویکی واژه

آفرین گفتن.
نیکو کردن، به نیکی نسبت دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه تحسين

ابوتحسین الصالحی (عربی: أبو تحسين الصالحي؛ ۱ ژوئیه ۱۹۵۳ – ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۷) نظامی عراقی بود، که به‌عنوان نیروی تک‌تیرانداز در حشد شعبی فعالیت می‌کرد. وی در خلال جنگ ایران و عراق از اعضای نیروی زمینی عراق بود.