تحجر
معنی کلمه تحجر در فرهنگ معین
معنی کلمه تحجر در فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] سفت شدن، سخت شدن مانند سنگ.
۳. [قدیمی] سنگ شدن، به صورت سنگ درآمدن.
معنی کلمه تحجر در فرهنگ فارسی
( مصدر ) سنگ شدن . جمع : تحجرات .
معنی کلمه تحجر در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تحجر
حرم خدای سبحان کند استلامش از جان کل کوی تو به دوران بپذیرد ار تحجر
وی در اردکان، به فعالیتهای مذهبی و سیاسی در مخالفت با حکومت رضاشاه پرداخت و در کنار آن، هیچگاه از مبارزه با تحجر و مقدسمآبی غافل نشد. هنگامی که نخستین جرقههای انقلاب اسلامی با سخنان خمینی در سال ۱۳۴۱ شمسی شعلهور شد، به وی پیوست و فعالیت سیاسی خود را شدت بخشید و یکی از ارکان انقلاب اسلامی را در یزد و اردکان پیافکند.[نیازمند منبع]
سردسته مخالفان متحجر اینچه برون یاشولی آیدین (پسر یاشولی حسن) بود که ملای ده محسوب میشد. او پیاپی برای حفظ جایگاه خودش و تداوم نذورات بیشمار مردم در پای درخت مقدس، برای آقاویلر و پسرش آلنی کارشکنی میکرد و توطئه میچید. آنها قصد داشتند به محض بازگشت آلنی از شهر او را بشکند. سالها گذشت و آلنی از شهر برای پدر و مادر و همچنین برای مارال - دختری که آلنی با او عهد عشق و زندگی بسته بود- نامه میفرستاد. در پایان آرپاچی داماد آقاویلر، پدرش را که از طرف مردم اینچهبرون به کدخدایی انتخاب شده بود بهخاطر حمایت از آقاویلر به ضرب گلوله کُشت.
الحجرة المکان یتحجر المرء لنفسه یمنع غیره من مشارکته فیه مشتقة من الحجر و هو الحبس.
اگر این جراحت منفجر نگردد واین آرزو در سینه متحجر نماند آن خود از کردار کار روزگار موعود است واز گردش لیل و نهار معهود.
آیزایا برلین (۶ ژوئن ۱۹۰۹ – ۵ نوامبر ۱۹۹۷) فیلسوف سیاسی، اندیشهنگار و نظریهپرداز سیاسی و استاد دانشگاه و جستارنویسی بریتانیایی بود. آوازهاش در بیشتر عمر مرهون دفاع از لیبرالیسم، گفتگوهای مهم و درخشان، حمله به تحجر، تعصب و تندروی سیاسی و نوشتههای قابل فهم در زمینهٔ تاریخ اندیشههاست.
اتهام تکفیر یغما، بخصوص بازتاب یکی دو رباعی گستاخانه است که البته از دیدگاه اهل نظر، بسیار معرفتآمیز است. اما شایعاتی که بدخواهان شاعر درمیاندازند و صدای آن تا حوزه علمیه نیشابور هم میرسد، به آن اندازهای قوّت دارد که بعضی روحانیون متحجر و جزماندیش را وادار کند که فتوای ارتداد او را صادر کنند و اعلام نمایند که «زنش در خانهاش حرام است».
بخش سوم رؤیا یک رهبر مذهبی متحجر تبعیدی، با نام «امام» را در اواخر قرن بیستم به تصویر میکشد. این شخصیت کنایهای شفّاف به زندگی روحالله خمینی در زمان تبعیدش در پاریس دارد ولی همچنین با دستمایههای اصلی راوی بازگشتکننده به شخصیت پیامبر در ارتباط است.