تحاویل

معنی کلمه تحاویل در لغت نامه دهخدا

تحاویل. [ ت َ ] ( ع اِ ) تحاویل الارض ؛ زمین هایی است که خطا می کند در سالی و صواب می کند در سالی در دادن حاصل. ( شرح قاموس ). خطا کردن یک سال در زراعت و سال دیگر بصواب آن رسیدن.( تاج العروس ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و در قطرالمحیط چنین آمده : تحاویل الارض ؛ خطا کردن سالی و درست بهره دادن زمین در سال دیگر، یعنی یک سال کاشته شود و سال دیگر کاشته نشود تا زمین از این راه استراحت کند و بدان قوت یابد. و مفرد آن تحویل است. ( از قطرالمحیط ). اما در اقرب الموارد این معنی چنین آمده است که زمین خطا کند سالی و سالی دیگر بصواب رسد. ( اقرب الموارد از قاموس ). سپس افزاید: «هذه امراءة لاتضعالا تحاویل »؛ سالی زاید و سالی نزاید. و از آنست : تحاویل الارض و تحویلاتها که سالی کاشته شود و سالی کاشته نشود برای تقویت. ( اقرب الموارد از اساس ). و چنانکه ملاحظه میشود صاحب اقرب الموارد دو معنی مختلف برای تحاویل آورده ، یکی بنقل از اساس و دیگری از قاموس.

معنی کلمه تحاویل در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) دگرگون کردن . ۲ - (مص ل . ) یک سال در میان زراعت کردن .

معنی کلمه تحاویل در فرهنگ فارسی

( مصدراسم ) جمع تحویل
تحاویل الارض زمین هایی است که خطا می کند در سالی و صواب می کند در سالی در دادن حاصل .

معنی کلمه تحاویل در ویکی واژه

دگرگون کردن.
یک سال در میان زراعت کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه تحاویل

اما علم احکام از فروع علم طبیعی است و خاصیت او تخمین است و مقصود ازو استدلال است از اشکال کواکب بقیاس [با] یکدیگر و بقیاس درج و بروج بر فیضان آن حوادثی که بحرکات ایشان فائض شود از احوال ادوار عالم و ملک و ممالک و بلدان و موالید و تحاویل و تساییر و اختیارات و مسائل و مشتمل است بدانچه برشمردیم تصانیف ابو معشر بلخی و احمد عبد الجلیل سجزی و ابوریحان بیرونی و کوشیار جیلى.