تحاسد

معنی کلمه تحاسد در لغت نامه دهخدا

تحاسد.[ ت َ س ُ ] ( ع مص ) یکدیگر را حسد کردن. ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بر یکدیگر رشک بردن. ( آنندراج ). حسد ورزیدن بعضی مر بعض را. ( از قطر المحیط ).

معنی کلمه تحاسد در فرهنگ معین

(تَ سُ ) [ ع . ] (مص م . ) بر یکدیگر حسد ورزیدن .

معنی کلمه تحاسد در فرهنگ عمید

به یکدیگر حسد بردن، به هم رشک بردن.

معنی کلمه تحاسد در ویکی واژه

بر یکدیگر حسد ورزیدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تحاسد

قال النّبی: «لا تقاطعوا و لا تدابروا و لا تحاسدوا و لا تباغضوا و کونوا عباد اللَّه اخوانا».
بقوله صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: «لا تحاسدوا و لا تباغضوا و لا تدابروا و لا تقاطعوا و کونوا عباد اللَّه اخوانا».
روی ابو هریرة قال قال رسول اللَّه (ص) ایاکم و الظن فان الظن اکذب الحدیث و لا تحسسوا و لا تنافسوا و لا تحاسدوا و لا تباغضوا و لا تدابروا و کونوا عباد اللَّه اخوانا.
و اگر طالب این نوع، پادشاهی یا یکی از خواص و مقربان حضرت او بود، انواع مکاره و شداید در باب او تضاعف پذیرد و علاوه مزاحمت روزگار و منازعت حساد، چه از دور و چه از نزدیک، با شدت حاجت به کثرت مواد و مؤونات که در اصلاح خدم و حشم و رعایت جوانب اولیا و اعدا ضروری باشد، مضاف شود، و مع ذلک استزادت و اعتراض و نسبت به تقصیر و عیب از نزدیکان و متصلان که بر ارضای یکی از ایشان قادر نبود، تا به ارضای همه جماعت چه رسد، بر تواتر و توالی متصل، و پیوسته از اخص خواص بل از اولاد و حرم و دیگر حواشی و خدم استماع کلماتی کند که از صعوبت و شدت و تهییج غیظ و غضب و عدم تمکن از اظهار و تشفی به سبب رعایت مصلحت مرگ به آرزو خواهد، و باز این جمله از تحاسد و تنازع اعوان و انصار و مکاتبات اعدا و مواطات اضداد بر جان ناایمن بود.