تجوهر

معنی کلمه تجوهر در لغت نامه دهخدا

تجوهر. [ ت َ ج َ هَُ ] ( ع مص ) جوهر شدن. ( قطر المحیط ). کلمه تجوهر بمعنای جوهریت و حقیقت جوهری اشیاء است. و اراده میکنند ذاتیات و حقایق جوهری اشیاء را و در حقیقت آنچه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد...( فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). رجوع به جوهر شود.

معنی کلمه تجوهر در فرهنگ معین

(تَ جَ یا جُ هَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) جوهر داشتن . ۲ - (اِمص . ) جوهریت ، حقیقت جوهری اشیاء. ۳ - ، ~ اشیاء : ذاتیات و حقایق جوهری اشیا، آن چه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد.

معنی کلمه تجوهر در فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) جوهر داشتن.۲- ( اسم ) جوهریت حقیقت جوهری اشیا. یا تجوهراشیا. ذاتیات و حقایق جوهری اشیا آنچه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد.

معنی کلمه تجوهر در ویکی واژه

جوهر داشتن.
جوهریت، حقیقت جوهری اشیاء.
~ اشیاء: ذاتیات و حقایق جوهری اشیا، آن چه جوهریت جوهر به آن بستگی دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه تجوهر

چون سلطان ذکر ساکن ولایت دل ببود دل با او اطمینان و انس گیرد و با هر چه جزوست وحشت ظاهر کند «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الابذکر الله تطمئن القلوب» تا ذکر و محبت هیچ مخلوق در دل مییابد بداند که هنوز کدورت و بیماری دل باقی است هم بمصقل «لااله‌الاالله» و شربت نفی ماسوای حق ازالت آن باید کرد تا آنگه که دل نقش پذیر کلمه‌ شود و دل بجوهر ذکر متجوهر گردد. آنجا هیچ اندیشه‌ای غیر حق بنماند و همه سوخته شود و نور ذکر و جوهر کلمه قایم مقام جمله نقوش ثابت گردد. شیخ مجدالدین فرماید قدس الله روحه العزیز.