معنی کلمه تجمش در لغت نامه دهخدا
زآن بلاها بر عزیزان بیش بود
کآن تجمش یار با خوبان فزود.مولوی.آن مهابت قسمت بیگانگان
وآن تجمش دوستان را رایگان.مولوی.همینکه مرد با او تکرمش و تجمش آغاز کرد زن بر فور گفت نخست مادر را بفرست تا در آرایش و تصنع من دست حلیت و زینت یازد. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 112 ). || ( اِ ) آواز باریک. ( غیاث اللغات )( آنندراج ).