تجلید

معنی کلمه تجلید در لغت نامه دهخدا

تجلید. [ ت َ ] ( ع مص ) پوست باز کردن اشتر. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد )( از قطر المحیط ). پوست وا کردن اشتر. ( زوزنی ). پوست باز کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): جلد الجزور؛ کما یقال سلخ الشاة و قل ما یقال سلخ الجزور. ( منتهی الارب ). || پوست پوشانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ). || کتاب را پشت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). کتاب را جلد کردن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( از فرهنگ نظام ).

معنی کلمه تجلید در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - جلد کردن (کتاب و م انند آن ). ۲ - پوست کندن یا پوست پوشانیدن بر چیزی .

معنی کلمه تجلید در فرهنگ عمید

جلد کردن کتاب.

معنی کلمه تجلید در فرهنگ فارسی

پوست بازکردن ازچیزی، جلدکردن، جلدکردن کتاب
( مصدر ) جلد کردن ( کتاب و مانند آن ). جمع : تجلیدات .

معنی کلمه تجلید در ویکی واژه

جلد کردن (کتاب و م انند آن)
پوست کندن یا پوست پوشانیدن بر چیزی.

جملاتی از کاربرد کلمه تجلید

بعضی از استادان پیشین، خود مرکب دلخواه را اعم از مشکی و رنگ‌های مختلف می‌ساختند و کاغذها را برای این که قابل نوشتن شود آهار داده و مهره می‌زدند. آنان اغلب وسایل و لوازم و کارهای کتابت را خود تهیه می‌کردند؛ از قبیل تهیه سطر و جدول‌کشی، تذهیب، زرافشانی، رنگ آمیزی کاغذ حتی تجلید و صحافی و غیره؛ ولی امروزه چون انجام این امور مستلزم صرف دقت بسیار و خارج از وقت و حوصله‌است، افرادی دیگر به این خدمات مشغولند و شرکت‌های تولیدی و کارخانه‌های کاغذسازی، صحافی‌ها و غیره و نیاز را تأمین می‌کنند.