تجریع

معنی کلمه تجریع در لغت نامه دهخدا

تجریع. [ ت َ ] ( ع مص ) فروخورانیدن خشم و جز آن. ( بحر الجواهر ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ). || فرو خورانیدن آب کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || نوشانیدن کسی را جرعه جرعه. ( از قطر المحیط ). || ریختن آشامیدنی در حلق کسی به اکراه. ( از قطر المحیط ).

معنی کلمه تجریع در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - کم کم نوشانیدن . ۲ - فرو خوردن خشم .

معنی کلمه تجریع در فرهنگ عمید

جرعه جرعه نوشانیدن آب و مانند آن، فروخورانیدن.

معنی کلمه تجریع در فرهنگ فارسی

( مصدر ) آشامیدن چشانیدن فرو خورانیدن . جمع : تجریعات .

معنی کلمه تجریع در ویکی واژه

کم کم نوشانیدن.
فرو خوردن خشم.

جملاتی از کاربرد کلمه تجریع

یجر عهم کاساً لو ابتلی اللظلی بتجریعها طارت کاسرع ذاهب
تجر عهم کاسا لو ابتلیت لظی بتجریعه طارت کاسرع ذاهب