تجانب

معنی کلمه تجانب در لغت نامه دهخدا

تجانب. [ ت َ ن ُ ] ( ع مص ) دور شدن از کسی. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تجنب. ( زوزنی ). دور شدن. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ):بعد از الحاح و تجانب ، اوکتای نیز امتثال فرمان پدرو اشارت برادران و عمال را التزام واجب شمرد. ( جهانگشای جوینی ). || جنب شدن. ( فرهنگ نظام ).

معنی کلمه تجانب در فرهنگ معین

(تَ نُ ) [ ع . ] (مص ل . ) دوری جستن ، دور شدن .

معنی کلمه تجانب در فرهنگ عمید

دور شدن.

معنی کلمه تجانب در فرهنگ فارسی

دور شدن از کسی ٠ دور شدن

معنی کلمه تجانب در ویکی واژه

دوری جستن، دور شدن.

جملاتی از کاربرد کلمه تجانب

تجانب خلی والوداد ملازمی و فارق الفی والخیال مواظبی
اگر کسی گوید این دو آیت چون اجنبی است در میان احکام روزه که پیشین آیت و پسین آیت از احکام روزه است، پس چه فایده را این در میان آورد؟ جواب آنست که این همه متقارب‌اند و هیچ تجانب نیست، که اللَّه تعالی در پیشین آیت گفت، وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی‌ ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ایشان را بر ذکر خود داشت، و بتکبیر و شکر فرمود، آن گه ایشان را بثواب این تکبیر و شکر امیدوار کرد.
کم اتقی هیف القدود تجانبا فیغرنی کحل العیون غرورا
یا طیف ان غدر الحبیب تجانبا بینی و بینک موعد لن یخلفا
نفرت تجانبا فاصفر وردی فعودی ربما یخضر عودی
العقل مساح الزمان و اهله فتجانبوا من عاقل مساح
متقارب نهاد در ره گام متجانب ز طفره نظام