تبطیل

معنی کلمه تبطیل در لغت نامه دهخدا

تبطیل. [ ت َ ] ( ع مص ) عاطل کردن چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). ضایع کردن چیزی و ضد اقامه آن. ( از قطر المحیط ) : و عظیم تر مشکل بر اهل تقلید، و تبطیل توحید ایشان ، قول خدای است که همی گوید.... ( جامع الحکمتین ناصرخسرو چ هنری کربین و دکتر معین ص 43 ).

معنی کلمه تبطیل در فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) باطل کردن ، باطل ساختن .

معنی کلمه تبطیل در فرهنگ عمید

باطل کردن.

معنی کلمه تبطیل در ویکی واژه

باطل کردن، باطل ساختن.

جملاتی از کاربرد کلمه تبطیل

(پس خواهیم که اندر تبطیل مذهب تناسخ قولی موجز بگوییم به گواهی آفرینش تا خوانندگان کتاب ما از تاریکی این طریقت به نور آن برهند. و آن قول این است که گوییم: بازگشتن ارواح به اجساد پس از جدا شدن ایشان از یکدیگر به مرگ طبیعی، هم بدان روی که اهل ظاهر برآنند به حکم ظاهر لفظ کتاب خدای تعالی از برانگیختن اجساد و زنده کردن مر آن را به ارواح آن و باقی گردانیدن مر آن را، و هم بدان روی که اهل باطن برآنند از بازماندن نفوس اندر اجسادی دیگر بدین عالم، محال است. اما زنده کردن اجساد مردم بر آن سبیل که اهل ظاهر کتاب برآنند، به چند روی محال است: )
و دیگر جای خدای تعالی «پهلوی» خویش را یاد کرد چنانک گفت: قوله «ان تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله و ان کنت لمن الساجدین.» اهل تفسیر گفتند بدین جنب همی کار خدای را خواهد.و دیگر جای خدای تعالی همی «چشم» خویش را یاد کند بدین آیت: قوله «ولتصنع علی عینی.» هر موسی (را) علیه‌السلام همی گوید: یا موسی! چشم من باشی و ترا همی بینم.‌اندرین قول چنان پیداست که وقتی بود که خدای تعالی موسی را همی ندید، تا چنان کردش که بچشم همی دیدش. و عظیم تر مشکل بر اهل تقلید و تبطیل توحید ایشان قول خدایست که همی گوید: قوله تعالی «و ما قدروا الله حق قدره و الارض جمیعاقبضته یوم القیمه و السموات مطویات بیمینه سبحانه و تعالی عما یشرکون.» همی گوید خدای تعالی: کافران قدر او ندانستند و زمین بروز قیامت ‌اندر مشت او باشد، و آسمان ها بدست راست او‌اندر نوشته باشد، ‌اندرین آیت چنان پیداست که زمین بروز قیامت ‌اندر قبضة دست چپ خدای باشد، از بهر آنک همی آسمانها را ‌اندر دست راست یاد کند، و چون یک دست را بدست راست تخصیص کرد دست دیگر چپ باشد.