تأنیث. [ ت َءْ ] ( ع مص ) مؤنث کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). مؤنث خواندن. ( آنندراج ). خلاف تذکیر در اسم. ( منتهی الارب ) : لیک چون مرد به زن پیوندد حکم تأنیث قوی تر گیرند.خاقانی.|| نام ماده بودن لفظی. ( فرهنگ نظام ). || نرم کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه تانیث در فرهنگ معین
( تأنیث ) (تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - علامت مؤنث به کلمه عربی ملحق کردن . ۲ - مؤنث خواندن . ۳ - مادگی .
معنی کلمه تانیث در فرهنگ عمید
مؤنث بودن.
معنی کلمه تانیث در فرهنگ فارسی
مونث گردانیدن، مادگی، نقیص نری ۱- ( مصدر )علامت مادگی بکلمه ملحق کردن مونث گردانیدن مقابل تذکیر. ۲- مادینه خواندن مونث خواندن . ۳- ( اسم ) مادگی مقابل تذکیر نری . ۴- ( صفت ) ماده مونث .
جملاتی از کاربرد کلمه تانیث
هست از غرور صنعه تانیث صعوه را در عهد او نظر به حقارت سوی عقاب
تا هرچه در خریطه تانیث ها فتد جایز بر او چو گشت منادا ترخم است
ابن کثیر «یکن» بیاء خواند، «میتة» برفع، و ابن عامر «تکن» بتاء خواند «میتة» برفع، و باین هر دو قراءت رفع «میتة» بآن است که «کان» بمعنی وقع است باحدث، یعنی: و ان تقع میتة. تانیث با لفظ شود و تذکیر با معنی. سَیَجْزِیهِمْ وَصْفَهُمْ ای بوصفهم الکذب، لقوله «وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ» و الوصف و الصفة واحد، کالوزن و الزنة. إِنَّهُ حَکِیمٌ فیما حرم و أحل، عَلِیمٌ بما حرموه علی انفسهم مما لم یأمرهم به.
این حمیرا لفظ تانیثست و جان نام تانیثش نهند این تازیان
درکشد ناقهٔ مهار از کف او گر نکند سر تانیث خود اول به ضرورت اظهار
حرف تانیث گر از آینه گردد منفک نیست ممکن که برو عکس فتد زان رخسار
لیک از تانیث جان را باک نیست روح را با مرد و زن اشراک نیست