تالیه

معنی کلمه تالیه در لغت نامه دهخدا

( تالیة ) تالیة. [ ی َ ] ( ع ص ) تأنیث تالی ، ج ، توالی. ( المنجد ). رجوع به تالی شود.
تألیة. [ ت َءْ ی َ ] ( ع مص ) ( از «أل و» ) تقصیر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || درنگ نمودن. || تکبر کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
تالیه. [ ی َ ] ( اِخ ) تلفظ ترکی تالی . رجوع به تالی و قاموس الاعلام ترکی شود.
تألیه. [ ت َءْ ] ( ع مص ) ( از «أل هَ» ) پرستش فرمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه تالیه در فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . تالیة ] (ص . ) مؤنث تالی . ج . توالی .

معنی کلمه تالیه در فرهنگ عمید

= تالی

معنی کلمه تالیه در فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) مونث تالی . جمع :توالی .
پرستش فرمودن

معنی کلمه تالیه در ویکی واژه

تالیة
مؤنث تالی.
توالی.

جملاتی از کاربرد کلمه تالیه

«وَ إِذا تُتْلی‌ عَلَیْهِمْ» ای علی اهل مکّة، «آیاتُنا بَیِّناتٍ» بالفرائض و الاحکام و الحلال و الحرام یعنی القرآن، «تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنْکَرَ» ای الکراهیة و العبوس و الانکار علی تالیه، «یَکادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیاتِنا» یقربون من الوثوب علیهم بالقتل و الضّرب، یقال سطابه و علیه یسطو سطوا و سطوة اذا حمل علیه و بطش به، و قیل السطوة اظهار الحال الهائلة للاخافة، و منه یقال فی الدّعاء، اللّهم انّی اعوذ بک من سطواتک یعنی من الاحوال الهائلة. «قُلْ أَ فَأُنَبِّئُکُمْ» «بِشَرٍّ مِنْ ذلِکُمُ» ای بشرّ علیکم و اکره الیکم من هذا القرآن الّذی تسمعون. ای ان ساءکم سماع کلام اللَّه و فیه ابطال دینکم و حسبتموه شرا لکم فانا آتیکم «بِشَرٍّ مِنْ ذلِکُمُ»، ثم فسّر فقال: «النَّارُ» ای هو النّار، «وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ» النّار.
و تبریزا صفوالیها، و شمس‌الدین تالیها فهو مولی موالیها، و مولا کل علیایی
در نتیجه آتالوس اولین برادرزاده و نیز پسرخوانده اومنس یکم بود که جانشین او شد و اولین نفر در دودمان اتالیه بود که در سال ۲۳۸ قبل از میلاد عنوان پادشاهی را برای خود برگزید.