تازه نفس

معنی کلمه تازه نفس در لغت نامه دهخدا

تازه نفس. [ زَ / زِ ن َ ف َ ]( ص مرکب ) تازه دم. کسی که تازه وارد کاری شده و هنوزخسته نشده است. ( فرهنگ نظام ): لشکری بزرگ و تازه نفس بمیدان فرستادند. اسبانی تازه نفس. قشونی تازه نفس.

معنی کلمه تازه نفس در فرهنگ معین

( ~. نَ فَ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) کسی که تازه به کاری پرداخته و هنوز خسته نشده است .

معنی کلمه تازه نفس در فرهنگ عمید

کسی که تازه به کاری مشغول شده و هنوز خسته نشده است، تازه دم.

معنی کلمه تازه نفس در فرهنگ فارسی

( صفت )کسی که تازه وارد کاری شده و هنوز خسته نشده استتازه دم :(( لشکری که تازه نفس بمیدان فرستادند. ) )

معنی کلمه تازه نفس در ویکی واژه

کسی که تازه به کاری پرداخته و هنوز خسته نشده‌

جملاتی از کاربرد کلمه تازه نفس

اطلاعات بسیار کمی در مورد زندگی او وجود دارد، به جز اینکه آمیانوس مارسلینوس او را به عنوان یکی از اعضای دومیستیکوس در سال ۳۴۸ یاد کرد، زمانی که او در حمله به ساسانیان که در حال محاصره بودند، نیروهای تازه نفس (پراونتورها و سوپرونتورها ) را رهبری کرد. شهر رومی سینگارا . تا سال ۳۵۹، آیلیانوس به درجه ارتشی ارتش رسید و فرماندهی نیروهای رومی ماوراء دجله را بر عهده داشت. در طول محاصره آمد فرماندهی دفاع از قلعه شهر را بر عهده داشت.
دارد ز طراوت سخنم تازه نفس ها چون گل که کند عطرفشان باد وزان را
ای بلبل شوریده بکن تازه نفس را شکرانه که بشکسته ی امروز قفس را
من هم از آن سویِ تو بشتافتم کاشهبِ تو تازه نفس یافتم