تابش جو
معنی کلمه تابش جو در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه تابش جو
نه تو اجزای آبی را بدادی تابش جوهر نه تو اجزای خاکی را بدادی حله خضرایی
به حمل رسید آخر به سعادت آفتابت که جهان پیر یابد ز تو تابش جوانی
هر که مهر آفتابش جوشد از سرتا قدم نور بارد از سراپایش بسان آفتاب
دل که پنهان در صفای سینه است پیچ و تابش جوهر آیینه است