تاباندن. [ دَ ] ( مص ) تابانیدن. تاب دادن. پیچ دادن. || سخت افروختن. سخت تافتن. تاباندن چنانکه تنور را : تا می توانست اجاق را تاباند. || مشعشع ساختن. روشن کردن : بگیرد پس آن آهنین گرز را بتاباند آن فره و برز را.فردوسی. || اعراض کردن : ز فرمان شه برمتابان سرت که شمشیریابی تواندر خورت.فردوسی.
معنی کلمه تاباندن در فرهنگ معین
(دَ ) (مص م . ) ۱ - روشن ساختن ، برافروختن . ۲ - تاب دادن ، پیچ و خم دادن . ۳ - گرم کردن ، تافتن . ۴ - اعراض کردن .
آینهٔ فرو رفته' یا آینهٔ دهانی از ابزارهای بکار رفته در دندانپزشکی است. سر این آینه معمولاً گرد است و بیشتر از شماره ۴ و ۵ این آینه استفاده میکنند. شماره ۲ معمولاً وقتی استفاده میشود که از اندازهای کوچکتر بخواهیم استفاده کنیم بخصوص در مواقعی که در حال کار روی دندانهای عقب باشیم و سد دندانی در دهان باشد. دامنه استفاده این آینه وسیع است. از مهمترین مزیتهایش، دادن دید غیرمستقیم به دندانپزشک، تاباندن نور به سطوح مورد نیاز و استغفار بافتهای نرم است.
یکی از نتایج دیدنی ین خواص که اثر چشمه نامیده میشود، این است که اگر یک لوله مویین را در یک حمام ابر شاره هلیم قرار دهیم و گرما دهیم (حتی با تاباندن نور بر آن) هلیم شروع به بالا آمدن از لوله مویین خواهد کرد (طبق معادله کلازیوس - کلاپیرون).
علاوه بر سایر فنونهای متداول تطبیق امپدانس مانند تطابق گاما، حلقویهای ارسالکننده گاهی اوقات با اتصال خطتغذیه به یک حلقه تغذیه کوچکتر در داخل ناحیهٔ احاطه شده توسط حلقه اصلی، تطبیق امپدانس میشوند. حلقههای تغذیه به اندازه ۱⁄۸ تا ۱⁄۵ حلقه اصلی آنتن اصلی هستند. این ترکیب در واقع یک ترانسفورماتور است، با توانی در میدان-نزدیک به صورت القایی از حلقه تغذیه به حلقه اصلی تزویج میشود، که خود به خازن تشدیدکننده متصلشدهاست و وظیفهٔ تاباندن بیشتر توان را دارد.