بی‌حرکتی

معنی کلمه بی‌حرکتی در فرهنگستان زبان و ادب

{akinesia} [علوم پایۀ پزشکی] 1. نبود یا ضعف تسلط بر حرکت ماهیچه های ارادی 2. فلج موقت یک ماهیچه براثر تزریق داروی بی حسی
{freeze} [هنرهای نمایشی] ثابت ماندن بازیگر بر روی صحنه در مدت زمان معین

معنی کلمه بی‌حرکتی در ویکی واژه

1. نبود یا ضعف تسلط بر حرکت ماهیچه‌های ارادی 2. فلج موقت یک ماهیچه براثر تزریق داروی بی‌حسی.

جملاتی از کاربرد کلمه بی‌حرکتی

مول که پسر یک تاجر یهودی بود، در لیسا(پروس) به دنیا آمد، قبل از تحصیل پزشکی در برسلاو، فرایبورگ، ینا و برلین، در مدرسه کاتولیک در شهر گلگوگو سیلزی تحصیل کرد. در سال ۱۸۸۵، مول با انجام تحقیقاتی در مورد عواقب بی‌حرکتی طولانی مدت مفاصل در حیوانات آزمایشگاهی، موفق به دریافت مدرک پزشکی شد.
یکی از خیال‌پردازی‌های مهم برای برخی از افراد دچار این انحراف، این است که خود را در حال تبدیل شدن به شیء مورد نظر (معمولاً یک تندیس) می‌بینند و تجربهٔ یک حالت بی‌حرکتی یا فلج‌شدن است. چنین تخیلاتی ممکن است به بازی نقش نیز تعمیم یابند. تندیس‌دوستی همچنین یک اصطلاح خودساخته‌است که توسط فتیشیست‌های که از تبدیل شدن به یک «عروسک لاستیکی» یا «عروسک لاتکسی» یا گیر افتادن در داخل یک تندیس و مورد نمایش واقع‌شدن در یک موزه لذت می‌برند، استفاده می‌شود.
هر آمبولی علت متفاوتی دارد. ترومبوآمبولی یا آمبولی لختهٔ خون معمولاً به دنبال حرکت کردن یک لختهٔ ورید عمقی در اندام یا به دنبال عمل جراحی، بی‌حرکتی طولانی مدت، سرطان یا بعضی مشکلات انعقادی ژنتیکی یا اکتسابی رخ می‌دهد. آمبولی چربی معمولاً به دنبال شکستگی استخوان و قرار گرفتن مغز استخوان در معرض جریان خون ایجاد می‌شود. آمبولی‌ها بر اساس محلی که به آن وارد می‌شوند علایم متفاوتی ایجاد می‌کنند. ترومبوآمبولی ریه یکی از شایع‌ترین محل ورود آمبولی است که معمولاً در بیماران بستری دیده می‌شود و سبب تنگی نفس ناگهانی می‌شود. آمبولی می‌تواند وارد مغز شده و سبب علایم سکتهٔ مغزی شود.
یکی از اجسام فرانپتونی است که در کمربند کویپر گرفتار آمده‌است. این جسم، احتمالاً یک سیارک دوتایی یا نزدیک به دوتایی است که با قطر ۳۰ کیلومتر (۲۰ مایل) تخمین زده شده‌است. با یک تناوب مداری ۲۹۵ ساله و انحراف مداری و خروج از مرکز مداریِ کم و بی‌حرکتی، آن را به عنوان یک نمونهٔ کلاسیک اجرام تشکیل‌دهندهٔ کمربند کویپر مانند کرده‌اند و مشکوک به داشتن تفاوت‌های قابل ملاحظه‌ای نیست.
محبت: دوستی را گویند، بی‌سبب و علاقه و بی‌حرکتی، با حق سبحانه و تعالی.