بیقید

معنی کلمه بیقید در لغت نامه دهخدا

بی قید. [ ق َ / ق ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + قید ) بی بند. لاقید. ( یادداشت مؤلف ). مطلق العنان و آزاد. ( آنندراج ). || لاابالی در کارها. || بی ضبط و ربط. || بی ترتیب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به قید شود.

معنی کلمه بیقید در فرهنگ عمید

۱. لاقید.
۲. بی بند.
۳. بی علاقه.

معنی کلمه بیقید در فرهنگ فارسی

( صفت ) لاابالی بی ضبط لاقید .

معنی کلمه بیقید در ویکی واژه

spensierato

جملاتی از کاربرد کلمه بیقید

کاین همه دلگرمی و دلبستگی گردد بیقیدی و وارستگی
عقاب آنسان که مرغانرا کند صید رباید نفسها را عقل بیقید
مثال است اینکه اسماء و حقایق لباس اوست بیقید و علایق