بیغال. ( اِ ) ( ظ. از: بیغ + آل ) ( از یادداشت مؤلف ). پیغال. ( یادداشت مؤلف ). نیزه که به عربی رمح خوانند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( رشیدی ) ( از اسدی ). نیزه کوتاه. ( ناظم الاطباء ) : دریغ آن سر و تن روان یال اوی هم آن تیر وآن تیغ و بیغال اوی.( از فرهنگ اسدی ).|| پیکان. || سنان. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه بیغال در فرهنگ معین
( اِ. ) نیزه ، رمح .
معنی کلمه بیغال در فرهنگ فارسی
( اسم ) نیزه رمح .
معنی کلمه بیغال در ویکی واژه
نیزه، رمح.
جملاتی از کاربرد کلمه بیغال
مرغ مرغوله زند بر سر سرو یار بیغاله کشد از کف یار
عیش شیرین گوارم از مره مخاطبت تلخ افتاد و غره کامرانی از طیش معاتبت سلخ آمد، بیغاله مل پرگاله دل شد و پالوده خم آلوده گل، باقر از بار بستان غایب گشت و شاه رخ از کار مستان تایب، یغما به اغما غلطید، و رسول از اصول افتاد، شعر: