بیاوار

معنی کلمه بیاوار در لغت نامه دهخدا

بیاوار. ( اِ ) شغل و کار و عمل. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شغل و کار. ( رشیدی ) :
ندارد مشتری بر برج کیوان
جز افزون دگر کار و بیاوار.عنصری.من نقش همی بندم و تو جامه همی باف
این است مرا با تو همه کار و بیاوار.ناصرخسرو.زین بیش جز از وفای آزادان
کاریش نبود نه بیاواری.ناصرخسرو.خردمند با اهل دنیا برغبت
نه صحبت نه کار و بیاوار دارد.ناصرخسرو.

معنی کلمه بیاوار در فرهنگ معین

(بِ ) ( اِ. ) شغل ، کار سخت .

معنی کلمه بیاوار در فرهنگ عمید

شغل، کار، پیشه.

معنی کلمه بیاوار در ویکی واژه

شغل، کار سخت.

جملاتی از کاربرد کلمه بیاوار

من چه به کارم خدای را که ببایست کردن چندین هزار کار و بیاوار
چو سر این جا بریدی انبیاوار تو باشی نقطه پرگار اسرار
خردمند با اهل دنیا به رغبت نه صحبت نه کار و بیاوار دارد
من نقش همی بندم و تو جامه همی باف این است مرا با تو همه کار و بیاوار