بیآب

معنی کلمه بیآب در لغت نامه دهخدا

( بی آب ) بی آب. ( ص مرکب ) کنایه از بی رونق. ( برهان )( آنندراج ) ( شرفنامه ). بی طراوت. پژمرده :
و آن لبان کز وی برشک آمد عقیق آبدار
چون سفال بیهده بی آب و بی مقدار شد.سوزنی. || که آب ندارد، چون بعض میوه ها از نوع بد یا محروم مانده از آب کافی. ( یادداشت بخط مؤلف ). || خشک. عاری از آب و آبادانی :
چو منذر به نزدیک جهرم رسید
بر آن دشت بی آب لشکر کشید.فردوسی.بیابان بی آب و راه دده
سراپرده ای دید جایی زده.فردوسی.بیابان بی آب و کوزه شکسته
دو صدره فزونست از شهر و کندر.ناصرخسرو.هرچه جز از شهر بیابان شمر
بی بر و بی آب و خراب و بیاب.ناصرخسرو.پس سلیمان گفت شو ما را رفیق
در بیابانهای بی آب ای شفیق.مولوی.|| عدم جاه و شأن و شوکت. ( برهان ). || خجل و شرمنده. ( برهان ) ( آنندراج ). شرمنده. ( شرفنامه ).
بی آب. ( اِخ ) دهی از دهستان فرقان غربی است که در بخش آوج شهرستان قزوین واقع است و 411 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).، بیاب. [ ب َی ْ یا ] ( ع ص ) ( از «ب ی ب » ) سقایی که برای فروخت آب به کوچه ها بگردد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه بیآب در فرهنگ عمید

( بی آب ) ۱. جایی یا زمینی که آب نداشته باشد.
۲. [مجاز] بی رونق، بی طراوت.
۳. [قدیمی، مجاز] رسوا، بی آبرو.

معنی کلمه بیآب در فرهنگ فارسی

( بی آب ) ( صفت ) ۱ - بدون آب فاقد آب . ۲ - بی رونق بی طراوت . ۳ - بی آبرو بی اعتبار
دهی از دهستان فرقان غربی است که در بخش آوج شهرستان قزوین واقع است ٠

معنی کلمه بیآب در دانشنامه آزاد فارسی

بی آب. بی آب (anhydrous)
ترکیبی شیمیایی، فاقد آب. اگر آب تبلورِ بلورهای آبی رنگ سولفات مس (II) گرفته شود، گرد سفیدی (سولفات مس بی آب) حاصل می شود. به مایعاتی نیز که آب آن ها کاملاً گرفته شده باشد بی آب می گویند.

جملاتی از کاربرد کلمه بیآب

بر خاک فتد در قدمش اطلس گردون بیآب شود باکرمش همّت دربا
تو میبینی و در خوابی بمانده ز بیآبی و در آبی بمانده
انجام این دستور باعث شد وی آمادگی ملاقات پیر کامل را پیدا کند. وی اول اطلاع یافت که در کوه جنوبی شیراز پیری به نام شیخ علی سکونت دارد وقتی به محضر ان پیر مشرف شد ان پیر به او گفت چیزی از عمر من باقی نمانده که بر تربیت و تکمیل تو وفا نماید لیکن مرشد و راهنمای تو سید قطب‌الدین محمد نیریزی است و الحال در بقعه شاه داعی‌الله نزول فرمود هرگاه او را بیآبی کار تمام است