بگشن
معنی کلمه بگشن در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه بگشن
کتاب مستطاب که مجموعه فضایل و آداب بود، مصحوب پسر اسمعیل بیک گروسی رسید، هر چه خواهش کرد بپاداش این نعمت پذیرفتم و قدوم را بر خلاف سایر آن قوم گرامی داشتم. خورسندی وصول مکتوب شما و خوشوقتی از سلامتی مزاج کثیرالابتهاج و خوشنودی از رجوع مطالب و مهام همه یک طرف بود و این یکی یک طرف ه مسطورات یدبد مرا مرغوب داشته بودید، باین دلیل که گله از نوشتن کاغذ به خط غیر داشتید؛ هر چند میرزا علی نقی فراهانی باشد، یا میرزا محمدتقی آذربایجانی، یا کربلائی محمدتقی ابن کربلائی محمد قربان که بالفعل در مسقو و پطرپورغ از جمله کرسی نشینان است، گوی سبقت از همزه استفهام میرباید، پای تفوق بر فرق لام ابتدا میگذارد، فرقدین را شسع نعلین خود نمیشمارد، سخن در اوج فلک الافلاک دارد، من که گاهی به خط خود در جواب تحریرات شما گستاخی میکنم از آن است که خار بگشن نفرستم و چراغ در بر آفتاب نیارم، والا بخدا هر وقت آدمی بجانب شما روانه شود شوق و ولع چنان است که هر موئی در بدن من بنانی شود و هر یک بر دیگری پیشی و بیشی جویند.
آبگشنه مدوئی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان ممسنی در استان فارس ایران است.