معنی کلمه بنگره در لغت نامه دهخدا
تو خفته ای خوش ای پسر و چرخ روز و شب
همواره میکنند ببالینت بنگره.ناصرخسرو.
بنگره. [ ب ِ گ َ رَ ] ( اِ ) ریسمانی که در محل رشتن پنبه بر دوک پیچیده گردد. ( برهان ) ( رشیدی ) ( جهانگیری ) ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).