بنکن

معنی کلمه بنکن در لغت نامه دهخدا

بنکن. [ ب َ ک َ ] ( اِ ) آهنی باشد پهن و دسته ای از چوب بر آن نصب کرده باشند و بهر دو طرف آن دو ریسمان بندند. یک شخص دسته آنرا و دیگری ریسمانها را بگیرند و زمین را بدان هموار کنند و به عربی آنرا مسواة و منسقه خوانند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) . و با این شرح معلوم میشود که به فتح صحیح نیست و بضم اولی است چه معنی آن بن کن یعنی بیخ کن است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
بنکن. [ ب ُ ک َ ] ( اِ ) کج بیل باغبانی. || قلابی که بدان علف هرزه را از کشتزار برمی کنند. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه بنکن در فرهنگ معین

(بُ کَ ) ( اِ. ) کج بیل باغبانی .

معنی کلمه بنکن در فرهنگ عمید

= پل کش

معنی کلمه بنکن در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- آهنی باشد پهن با دستهای چوبی که بهر دو طرف آن دو ریسمان بندند . یک شخص دست. آنرا و دیگری ریسمانهارا بگیرد و زمین را بدان هموار کنند . ۲ - کج بیل باغبانی . ۳ - قلابی که بدان علف هرزه را از کشتزار بر کنند .
کج بیل باغبانی . یا قلابیکه بدان علف هرزه را از کشتزار برمی کنند .

معنی کلمه بنکن در ویکی واژه

کج بیل باغبانی.

جملاتی از کاربرد کلمه بنکن

دوم آن که دوستی مشفق را بر خویشتن رقیب کند، چنان که به مداهنت عیب او بنپوشد و به حسد زیادت بنکند و این نیز عزیز است. داوود طایی را گفتند، «چرا با خلق همی ننشینی؟» گفت، «چه کنم صحبت قومی که عیب من از من پنهان دارند؟»
رو، رو، بنکن شکوه، بکن شکر خداوند کت باز به من دیده حسرت نگر آمد