بنکدار

معنی کلمه بنکدار در لغت نامه دهخدا

بنکدار. [ ب ُ ن َ ]( نف مرکب ) کسی که مأکولات از قبیل پنیر و کشک و روغن و برنج و حبوبات و جز آنها را جهت فروش ذخیره کرده احتکار می نماید. ( از ناظم الاطباء ). کسی که مأکولات از قبیل پنیر و کشک و روغن و برنج و حبوب و جز آنها را جهت فروش ذخیره کند. ( فرهنگ فارسی معین ). || کسی که بنشن فروشد. ( فرهنگ فارسی معین ). بنشن فروش. || عمده فروش. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه بنکدار در فرهنگ معین

(بُ نَ ) (ص فا. ) عمده فروش ، کسی که جنس را به طور عمده می فروشد.

معنی کلمه بنکدار در فرهنگ عمید

کسی که مواد غذایی به ویژه برنج و روغن را به صورت عمده و زیاد می فروشد، عمده فروش

معنی کلمه بنکدار در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کسی که بنشن فروشد . ۲ - کسی که ماکولات از قبیل پنیر و کشک و روغن و برنج و حبوب و جز آنها جهت فروش ذخیره کند .

معنی کلمه بنکدار در ویکی واژه

عمده فروش، کسی که جنس را به طور عمده می‌فروشد.

جملاتی از کاربرد کلمه بنکدار

اهمیت ندارد صنف بازار ز بزاز و ز عطار و بنکدار
اهمیت ندارد صنف بازار ز خراز و ز رزاز و بنکدار
احمدآباد بنکدار، روستایی از توابع بخش پائین جام شهرستان تربت جام در استان خراسان رضوی ایران است.
مقارن نهضت مشروطه، او کمک مالی بسیاری به مشروطه‌خواهان کرد؛ و از جمله پارک جمشیدآباد (جمالزاده کنونی) را در موقع ورود ستارخان و باقرخان و شاهسون‌ها محل توقف و سکونت و پذیرایی از آنان قرار داد. تنها یک فقره از کمک‌های او به مشروطه طلبان، پرداخت بیست هزار تومان بود. همچنین در اوج درگیری‌های مشروطه‌خواهان با نیروهای حامی استبداد، به دستور وی اسلحه و مهمات را در عدل‌های پارچه و پنبه جاسازی می‌کردند و از بوشهر به تهران می‌فرستادند. وی همچنین در زمان تحصن بازرگانان و بازاریان تهران در سفارت انگلیس برای حمایت از مشروطه، به واسطه حاج محمدتقی بنکدار هشت هزار تومان برای تأمین هزینه‌های متحصنین پرداخت.
به گفته خودش از سال ۱۳۴۰ کار مطبوعاتی اش را از فروش مطبوعات آغاز کرد. وی قبل از رفتن مدرسه از ساعت پنج صبح فروش مطبوعات را آغاز می‌کرد و سپس به مدرسه می‌رفت. برای مدتی کلید یکی از بنکدارها (عمده فروشی‌ها) را در اختیار گرفته بود و فروش‌های عمده و حسابرسی آن را انجام می‌داد؛ و پس از مدتی نیز حسابداری یک برنج فروشی را بر عهده گرفت.