بند آوردن

معنی کلمه بند آوردن در لغت نامه دهخدا

( بند آوردن ) بند آوردن. [ ب َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) متوقف ساختن ( آب ، خون ، نفس و غیره ). ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ). بازداشتن. قطع کردن. جلوگیری نمودن. بند آوردن آب ، خون و راه.
|| گرفتار کردن. مقید ساختن. اسیر کردن.

معنی کلمه بند آوردن در فرهنگ معین

( بند آوردن ) ( ~. وَ دَ ) (مص م . ) ۱ - جلوی جریان چیزی را گرفتن . ۲ - مقاومت نشان دادن و ماندن در جایی .

معنی کلمه بند آوردن در فرهنگ فارسی

( بند آوردن ) ( مصدر ) بستن جلوگیری کردن جریان چیزی را مانع شدن .
متوقف ساختن ٠ باز داشتن ٠ قطی کردن ٠ جلوگیری نمودن ٠ بند آوردن ٠ آب ٠ خون ٠ راه ٠ یا گرفتار کردن ٠ مقید ساختن ٠ اسیر کردن ٠

معنی کلمه بند آوردن در ویکی واژه

جلوی جریان چیزی را گرفتن.
مقاومت نشان دادن و ماندن در جایی.

جملاتی از کاربرد کلمه بند آوردن

این پزشک فرانسوی حین جراحی و بند آوردن خون به کشف‌های مهمی نائل شد، و به جای روغن داغ برای از بین بردن سم در بدن بیمار، با زردهٔ تخم‌مرغ و عرق گل و تربانتین، مرهم مفیدی ساخت، و برای بند آوردن خون رگ‌ها را می‌بست.
هدف از این رگ‌بندی، می‌تواند بند آوردن یا پیش‌گیری از خونریزی، از کار انداختن ساختار تومور یا ارگان به وسیله مسدود کردن خونرسانی آن، یا کم کردن جریان خون به یک کژریختی (مالفورماسیون) سرخ‌رگی - سیاه‌رگی باشد.
بو الحرث یکروز برنشست از سرای رئیس سرخس‌ که آنجا فرود آمده بود و بشکار بیرون آمد، و فائق و بگتوزون بکرانه سرخس فرود آمده بودند و خیمه زده بودند، چون بازگشت با غلامی دویست بود بگتوزون گفت: خداوند نشاط کند که بخیمه بنده فرود آید و چیزی خورد، و نیز تدبیری است در باب محمود. گفت: نیک آمد. و فرود آمد از جوانی و کم اندیشگی‌ و قضاء آمده. چون بنشست، تشویشی‌ دید، بدگمان گشت و بترسید، در ساعت بند آوردند و وی را ببستند، و این روز چهارشنبه بود دوازدهم صفر سنه تسع و ثمانین و ثلثمائه‌ . و پس از آن بیک هفته میلش کشیدند و ببخارا فرستادند. و مدّت وی‌ بیش از نوزده ماه نبود.
آب بند یا بند یا بند انحرافی یا سد رودخانه‌ای، یک نوع سد انحرافی است که با بند آوردن و ارتفاع دادن به آب رودخانه‌ در پشت خود، انتقال آب را میسر می‌کند. اختلاف اصلی آن با سر ریز، وجود دریچه‌های قابل تنظیم نصب شده برای کنترل آب روی بند می باشد. تراز آب می تواند با استفاده از این دریچه ها تنظیم شود.