( بلمة ) بلمة. [ ب َ ل َ م َ ] ( ع اِ ) سخت آرزومندی ناقه به فحل و آماسیدگی شرم وی از شدت آرزومندی نر. ( از منتهی الارب ). ورم شرم از شدت گشن خواهی. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || آماسیدگی لب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شکوفه درخت عضاه. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). بلمه. [ ب َ م َ / م ِ / ب ُ م َ / م ِ] ( اِ ) ریش انبوه و دراز. ( برهان ) ( آنندراج ). بامه.( شرفنامه منیری ). ضد کوسه. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || پایه و زینه و نردبان. ( ناظم الاطباء ). بلمه. [ ب َ م َ/ م ِ ] ( ص ) مردم ریش دراز. ( برهان ). درازریش. ( غیاث ). ریشو. لحیانی. ریش تپه. بزرگ ریش. بامه : تیزی که چون کواکب منفضه ( ؟ ) گاه رجم با ریش بلمه شب تیره قران کند.کمال اسماعیل.آنچه کوسه داند از خانه کسان بلمه از خانه خودش کی داندآن.مولوی.کوسه هان تا نگیری ریش بلمه درنبرد هندوی ترکی بیاموز آن ملک تمغاج را.مولوی.و رجوع به بلمه ریش شود. بلمه. [ ب َ ل َ م َ / م ِ ] ( اِ ) قسمی ماهی. ( از دزی ). و رجوع به بَلَم شود.
معنی کلمه بلمه در فرهنگ معین
(بَ مِ ) ( اِ. ) ۱ - ریش بلند و انبوه . ۲ - مردی که ریش بلند و انبوه داشته باشد. بامه هم گفته شده .
معنی کلمه بلمه در فرهنگ عمید
۱. ریش بلند و انبوه. ۲. (صفت ) ویژگی مردی که ریش بلند و انبوه داشته باشد.
معنی کلمه بلمه در فرهنگ فارسی
ریش بلندوانبوه، ومردی که ریش بلندوانبوه دارد ۱- ( اسم ) ریش بلند وانبوه . ۲- ( صفت ) مردم ریش دراز . قسمی ماهی
معنی کلمه بلمه در ویکی واژه
ریش بلند و انبوه. مردی که ریش بلند و انبوه داشته باشد. بامه هم گفته شده.
جملاتی از کاربرد کلمه بلمه
بلمه ایهان تا نگیری ریش کوسه در نبرد هندوی ترکی میاموز آن ملک تمغاج را
برای تهیهٔ اشکنه پیاز ابتدا پیازهای خلال شده را سرخ کرده تا طلایی شود. سپس مقداری مرزه یا شنبلیله خشک شده را به پیازها میافزاییم و تفت میدهیم. مقداری زردچوبه و نمک به آن اضافه نموده و پس از افزودن آب به آن، در قابلمه را میبندیم تا پخته شود. این خوراک معمولاً به صورت تلیت کردن نان در آن سرو میشود.
همچنین برای ساخت وسایل دکوری خانه مانند قفسه نانوایی ، قفسه شراب ، قفسه قابلمه ، اتاگر ، پایه میز، میز، دروازه، تخت، جا شمعی، میله پرده، میله و صندلی بار استفاده می شود.
ابتدا باقلیها را پوست کنده (از غلات سبز و پوسته دوم جدا میکنند) و همراه با سیر خلال شده یا برگ سیر خرد شده، با مقداری روغن در قابلمه (یا گمج که ظرفی گلی است و در گذشته کاربرد بیشتری داشته) کمی سرخ میکنند، سپس مقدار کمی زردچوبه و شوید به باقلی اضافه نموده و تفت میدهند. در پایان، یک یا دو لیوان آب به مواد اضافه نموده و بر روی حرارت ملایم میگذارند، تا وقتی که روغن غذا در روی قابلمه بالا بیاید، آنگاه تخم مرغ را اضافه میکنند.
غذاها معمولاً خورشتی هستند، زیرا اغلب اوقات همه مواد تشکیل دهنده غذا در یک قابلمه پخته میشوند. زعفران، هل، زردچوبه و آویشن طعمهای اصلی مورد استفاده در غذاهای اماراتی هستند. ورود برنج به غذاها زمانی آغاز شد که تجار به این منطقه نقل مکان کردند. از برگ درختان بومی مانند غاف/کهور نیز برای پرکردن شکم پرندگان کوچک استفاده میشود که طعم و عطر آن را در طول پخت آزاد می کرد.
ابتدا سبزیها را با ساطور، ریز خرد میکنند. سپس به اندازه آب و نیم لیوان برنج (برای یک کیلو سبزی خرد شده) که قبلاً خیساندهاند، در قابلمه میریزند تا سبزی و برنج کاملاً پخته شود. سپس سیر را خرد کرده، با زردچوبه و روغن سرخ میکنند و سپس تخم مرغ را نیز به آن میافزایند و سرخ میکنند به مواد داخل قابلمه اضافه میکنند. در آخر، در ترشی مورد علاقه را میافزایند با شعله کم حرارت دهید تا روغن خود را پس دهد و جا بیافتد.
یک دستور پخت سوپ گزنه و کدو گزنه بومی آمریکا، که توسط کالج شمال غربی هند ارائه شدهاست، شامل گزنه، کدو بلوط، آبگوشت، سیر، پیاز و روغن است. کدو حلوایی بریده میشود، دانهها را جدا میکنند و برشته میکنند. در قابلمه ای جداگانه پیاز و سیر را تفت میدهیم تا شفاف شود و سپس کدو و گزنه (که میتوان پخته یا گزنه تازه) را اضافه کرد. همه آنها با هم به مدت ۲۰ دقیقه در قابلمه را میپزند، سپس در مخلوط کن تمام میکنند.
آنچ کوسه داند از خانهٔ کسان بلمه از خانه خودش کی داند آن
قاشقزنی رسمی عمومی است. زنان و مردان چادری بر سر انداخته و گاه نقابی بر چهره میزدند تا ناشناس بمانند. آنگاه با قاشق بر کاسه یا قابلمه یا بر در خانه میکوبیدند و اهل خانه را از آمدن خویش آگاه میکردند. اهل خانه کاسه خالی را گرفته و مشتی آذوقه خشک از قبیل بنشن در آن ریخته و بازمیگرداندند. گاه بجای آذوقه پول نقد به قاشق زن پرداخت میشدهاست. مهمترین شرط در قاشق زدن ناشناس ماندن قاشقزن بودهاست؛ لذا نه قاشقزن و نه صاحب منزل، در هنگام مواجهه سخن نمیگفتهاند.
اشکنهٔ پیاز سیبزمینی از رایجترین انواع اشکنه است. پس از طلایی شدن پیازها به تعداد هر نفر دو عدد سیب زمینی خورد شده را اضافه میکنیم و بعد ادویه و زردچوبه و سپس آب را به آن اضافه میکنیم در قابلمه را میبندیم تا با حرارت کم نیم ساعت جوش بخورد. اشکنه بهطور کلی نیاز به گوشت مرغ یا هیچ نوع گوشتی ندارد و در واقع این یک خوراک گیاهی است و از کهنترین خوراکهای رایج در ایران است.
لنگ لنگاک من ای بلمه پیوسته برو مغ مفلوج زده بر به رخت اف تفو
درابتدا پیاز را خرد کرده و در روغن فراوان تفت میدهیم، شنبلیه با زردچوبه اضافه کرده و تفت دادن رو ادامه میدهیم، نعناع خشک ونمک اضافه میکنیم مقداری آب به مخلوط اضافه کرده و یک ربع ساعت زمان برای پخت سبزیجات میدهیم به تعداد نفرات تخم مرغها را دانهدانه در قابلمه در حال جوش اضافه میکنیم ولی اصلاً هم نمیزنیم، ربع تا نیم ساعت فرصت میدهیم تا تخم مرغها ببندند زیر قابلمه را خاموش کرده ومقداری که غذا از جوشش افتاد ماست را در ظرف دیگر هم زده و به غذا اضافه میکنیم آرام آرام هم میزنیم بطوریکه تخم مرغها از هم باز نشود غذای ما آماده است. با مقداری نان نوش جان کنید.
ترک و تازیکو و وشاق و بلمه ریش حاجب و سرهنگ و جاندار و وزیر
بلمه است ضد کوسه رخ گونه، ماچ بوسه زنبور منک و موسه دوله چلیک بازی