بلخم. [ ب َ خ َ ] ( اِ ) فلاخن ، و آن کفه ای باشد که از ابریشم یا از پشم بافند و دو ریسمان بر دو طرف آن بگذرانند و شاطران و شبانان ومزارعان بدان سنگ اندازند. ( از برهان ) ( از هفت قلزم ). چیزی که بدان سنگ اندازند و آن را فلاخان و فلاخن و کلاسنگ نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). بلخمان. پلخم. پلخمان. پَلَخمو، در تداول عامه خراسان : گله بانان او نهند از قدر مهر و مه را چو سنگ در بلخم.مؤیدالدین ( از آنندراج ).
معنی کلمه بلخم در فرهنگ معین
(بَ خَ ) ( اِ. ) فلاخن ، سنگ انداز.
معنی کلمه بلخم در فرهنگ عمید
= فلاخن
معنی کلمه بلخم در ویکی واژه
فلاخن، سنگ انداز.
جملاتی از کاربرد کلمه بلخم
خاک پای اهل بلخم کز مقام شهرشان هست بر اقران خویشم هم سری هم سروری
شاه بلخم ترنجبین نگرفت به نشابور وافرستادم
گفتم او را ز کجایی و بگو نام تو چیست گفت از بلخم و نامست مرا قلب کریم