بفرمایید
جملاتی از کاربرد کلمه بفرمایید
مثال آخر: دیگر سحر دنیا آن است که ظاهر خویش آراسته دارد و هر چه بلا و محنت است پوشیده دارد تا جاهل به ظاهر وی نگرد غره شود و مثل وی چون پیرزنی است زشت که روی دربندد، و جامه ها دیبا و پیرایه بسیار بر خود کند، هر که از دور وی را ببیند فتنه شود و چون چادر از وی باز کند پشیمان شود و فضایح وی می بیند و در خبر است که دنیا را روز قیامت بیاورند بر صورت عجوزه زشت سبز چشم و دندان های وی بیرون آمده و چون خلق در وی نگرند، گویند، «نعوذ بالله این چیست بدین فضیحتی و بدین زشتی» گویند، «این آن دنیاست که به سبب این حسد و دشمنی ورزیدید با یکدیگر و خونها ریختید و رحم ببریدید و به وی غره شدید» آنگاه وی را به دوزخ اندازند، گوید، «خدایا کجایند دوستان؟» بفرمایید تا ایشان را نیز ببرند و به دوزخ اندازند.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشتهاست، میتوان به داستان یک شوالیه، پیوندهای خانوادگی و بفرمایید شام اشاره کرد.
اگر چنانچه مرا کارکی بفرمایید که وجه قرض توان کرد ازان قضیه ادا
شیخ قدس اللّه روحه العزیز درین مجلس وداع روی به خواجه حمویه کرد وگفت یا خواجه ترا حمویه برای آن میخوانند تا خلق را در حمایت داری، گوش با خلق خدای دارو گوش با شغل ما دار که روز آدینه ما را اینجا خواهند آورد و روز بازار ما خواهد بود هم ازجماعتی کی بینند و هم ازجماعتی کی نبینند، تو ایمان خود نگاه دار و جهد کن تا به یکبار ما را از سرای بخاک رسانی که عقبۀ عظیم در پیش است. خواجه نجار گفت آن جماعت کی نبینند کدامند؟ شیخ گفت یا احمد بدانکه سه کس را از خلفاء رسول صلی اللّه علیه بر جنیان خلیفه کرده بودند: عمروو بحر و عقب، و عقب را با ما صحبت بود و بر سر خاک ما پس از وفات ما مجاور باشد تا وقت وفات، وی جز روز عرفه وعید اضحی غایب نبود. و جمعی بسیار از جنیان به سخن ما آسایشها داشتهاند چه به نشابور و چه اینجا و انس ایشان با این انفاس بوده است و در سماع درویشان بخدمت ایستاده بودند و تادرویشان و شما بر سر تربت ما سماع میکنید ایشان به خدمت میآیند، حقّ ایشان نگه دارید به پاکی و در سراهای خود هر شب سپند سوزید کی جنیان کافران از بوی سپند بگریزند، و بفرمایید تا نماز دیگر رُفت و روی کنند و همۀ آلایشها به پاکی بدل کنند، و دروقت وفات ما اگر آوازی شنوید و کسی را نبینید بدانید کی ایشانند. و بدانید کی ما رفتیم و چهار چیز بر شما میراث گذاشتیم: رُفت و روی، شست و شوی، جست و جوی، گفت و گوی. تا شما برین چهار چیز باشید آبِ جوی شما روان باشد و زراعت دین شما سبز و تازه بود و شما تماشا گاه خلقان باشید، و جهد کنید تا ازین چهار اصل چیزی از شما فوت نشود که آخرِ عهدست، نماند و آنچ مانده بود نیز رفت، این کار بر ما ختم شد و ما را هزار ماه تمام شد، ورای هزار شمار نیست اِنّا لِلّه وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُون.
سماجت کردم و اِصرار کردم بفرمایید را تکرار کردم
«مجلس هم که هر روز یک افسانه ساز میکند، یک روز میگویند صیانت یک روز میگویند صیانت قبول نیست، تنظیمگرایی. آخر شما چقدر معطل هستید؟ میخواهید تا کی صبر کنید و دشمن تا کجا برسد؟ مجلس و دولت باید بیایند و با همه قدرت مسئولان بایستند در این مسئله. دشمن آمده تا حلق ما. هی شما امروز و فردا میکنید، چرا آنقدر معطّل هستید؟ یک روز طرح صیانت رأی آورد، یک روز رأی نیاورد. ان شاءالله امیدوارم عزیزان ما در این زمینه عنایت بفرمایید.»
مثل اینکه از حضرت عالی و آن رفیقان که راستی مرد فاضلی بود، متاسفم که اسمش را یاد نگرفتهام (منظور منوچهر ستوده)، شرحی از دیوان شکوه خواستم، آیا چاپ شدهاست یا خیر ؟ مثل اینکه وقتی نداشته اید که بررسی بفرمایید .