بغضاء

معنی کلمه بغضاء در لغت نامه دهخدا

بغضاء. [ ب َ ] ( ع اِمص ) بمعنی بغضه ، دشمنی سخت است. ( منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 27 ) ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). عداوت سخت. ( غیاث ) ( آنندراج ). عداوت و دشمنی سخت. ( فرهنگ نظام ). دشمنی. بغض. خصومت. دشمنانگی. کین. کینه.

معنی کلمه بغضاء در فرهنگ معین

(بَ ) [ ع . ] ( اِ. ) کینه و دشمنی شدید.

معنی کلمه بغضاء در ویکی واژه

کینه و دشمنی شدید.

جملاتی از کاربرد کلمه بغضاء

وَ مِنَ الَّذِینَ قالُوا إِنَّا نَصاری‌ أَخَذْنا مِیثاقَهُمْ میگوید: چنان که از جهودان در تورات عهد و پیمانی ستدیم، از ترسایان در انجیل هم پیمان ستدیم باتّباع محمد، و نبوت وی پذیرفتن، و بنعت و صفت وی اقرار دادن، و هم چنان که جهودان نقض عهد کردند ترسایان هم نقض عهد کردند. رب العالمین گفت: فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلی‌ یَوْمِ الْقِیامَةِ ما عداوت و بغض در میان جهودان و ترسایان افکندیم. جهود دشمن ترسا و ترسا دشمن جهود تا بقیامت، و گفته‌اند: این عداوت خود میان ترسایانست، و «بینهم» ضمیر ترسایانست، نطوریه و یعقوبیه و ملکانیه همه دشمن و خصم یکدیگرند، در طلب ملک و جاه عداوت یکدیگر در دل گرفته، و در خون یکدیگر شده. و گفته‌اند: این عداوت و بغضاء هواهای مختلف است در میان ایشان، و جدال در دین، ذکره النخعی رحمه اللَّه.
أن یا أَمَة اللّه أتصبرین علی مقعدکِ بعد الّذی کان قمیص الغلام محمرّا بدم البغضا بین الأرض والسّماء وینادی فی کلّ حین بنداء حزین وکلّما یستغیث من أحبّائه یتقرّبون إلیه بسیوف الحسد وکذلک کان الأمر إن أنتِ من العارفین. ((ای کنیز خدا آیا صبر را در صدر قرار دهی یا اصطبار را بر اضطراب اختیار نمائی بعد از آنکه قمیص این غلام الهی و ثیاب این جمال روحانی مرشوش و محمرّ گشته بدم بغضاء در بین ارض و سماء و در کلّ حین بنداء حزین ندا فرماید و هر گاه از دوستان استغاثه نماید یا از محبّان استعانت جوید بشمشیرهای حسد تقرّب جویند و به تیغهای رشک و غضب اجابت نمایند این چنین بوده‌است امر این جمال مظلوم اگر هستی تو از عارفین))
و در صنف سیم یک شرط رعایت باید کرد و آن اقتصاد بود، و در آنچه سبب طلب ملایم باشد باید که به اسراف نزدیکتر بود ازانکه به تقتیر، بدان قدر که موجب محافظت عرض باشد، و آن از قبیل دفع مضرت افتد نه از قبیل اسراف محض، چه اگر به شرایط توسط من کل الوجوه قیام نماید از طعن طاعن و وقیعت بدگوی نجات نیابد، و علت آن بود که انصاف و عدالت در اکثر طبایع مفقود است، و طمع و حسد و بغضاء مرکوز، پس بنای انفاق بر حسب آرای عوام نهادن به سلامت عرض نزدیک تر ازانکه بنای آن بر قاعده سیرت خواص، و میل عوام به تبذیر بود چنانکه میل خواص به تقدیر بود.