بغاوت

معنی کلمه بغاوت در لغت نامه دهخدا

بغاوت. [ ب َ وَ ] ( ع اِ مص ). بغاوة. طغیان و سرکشی. ( ناظم الاطباء ). نافرمانی. ( آنندراج ). و رجوع به بغاوة شود.
- بغاوت کردن ؛ حمله کردن و یورش آوردن. ( ناظم الاطباء ).
|| آزردن و جفاکردن. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه بغاوت در فرهنگ معین

(بُ وَ ) [ ع . ] (اِمص . ) سرکشی ، یاغی گری .

معنی کلمه بغاوت در فرهنگ فارسی

( اسم ) طغیان سرکشی .

معنی کلمه بغاوت در ویکی واژه

سرکشی، یاغی گ

جملاتی از کاربرد کلمه بغاوت

در بهار ۱۷۵۰ (میلادی) «عباس قلی بیات» در نیشابور بغاوت نمود. احمدشاه به نیشابور سفر کرد و عباس قلی بیات در برخورد با اردوی افغانی شکست خورده اسیر شد. احمدشاه او را مورد عفو قرار داد و به حیث حاکم نیشابور مقرر نمود. زمانی که احمدشاه به هرات رسید، مطلع شد که امیرعلم خان خزیمه به مشهد حمله کرده و شاهرخ‌میرزا نابینا نوادهٔ نادرشاه افشار را خلع نموده‌است؛ بنابراین احمدشاه به مشهد برگشت، میرعلم را شکست داد و امنیت شهر هرات را تأمین کرد.
سپاه تازه برانگیزم از ولایت عشق که در حرم خطری از بغاوت خرد است