بشاک

معنی کلمه بشاک در لغت نامه دهخدا

بشاک. [ ب َش ْ شا ] ( ع ص ) بسیار دروغ گوی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). دروغ زن. ( مهذب الاسماء ). کذاب.

معنی کلمه بشاک در فرهنگ معین

(بَ شّ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار دروغگو، کذاب .

معنی کلمه بشاک در ویکی واژه

بسیار دروغگو، کذاب.

جملاتی از کاربرد کلمه بشاک

سارگون که در اصل جام‌دار سلطنتی (ربشاکه) پادشاه کیش با نام سامی اور-زابابا بود، به باغبانی تبدیل شد و وظیفه پاکسازی کانال‌های آبیاری را بر عهده داشت. جام‌دار سلطنتی در این زمان در واقع یک منصب سیاسی برجسته، نزدیک به شاه و با مسئولیت‌های مختلف در سطح بالا بود که در عنوان خود مقام پیشنهاد نمی‌شد. این به او اجازه داد تا به یک سپاه منضبط از کارگران دسترسی پیدا کند، که احتمالاً به عنوان اولین سرباز او نیز خدمت می‌کردند. سارگون با جابجایی اور-زابابا به عنوان پادشاه تاج گذاری کرد و او وارد یک حرفه تسخیر سرزمین‌های خارجی شد. او چهار بار به سوریه و کنعان حمله و سه سال را صرف تسلیم کامل کشورهای «غرب» کرد تا آنها را با بین‌النهرین «در یک امپراتوری واحد» متحد کند.
خدای داد ترا ملک و گفت بفزایم بشاکران تو ای خسرو خجسته خصال