بسغ

معنی کلمه بسغ در لغت نامه دهخدا

بسغ. [ ب َ س َ ] ( اِ ) اطاق فوقانی که دارای پنجره های متعدد برای نظاره و دخول هوا باشد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 170شود. || گنبد و سقف گنبدی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه بسغ در فرهنگ معین

(بَ سَ ) ( اِ. ) ۱ - اطاق فوقانی که دارای پنجره های متعدد برای نظاره و دخول هوا باشد. ۲ - گنبد، سقف گنبدی .

معنی کلمه بسغ در ویکی واژه

اطاق فوقانی که دارای پنجره‌های متعدد برای نظاره و دخول هوا باشد.
گنبد، سقف گنبدی.

جملاتی از کاربرد کلمه بسغ

بسغد اندرون بود خاقان که شاه به گرگان همی رای زد با سپاه
بسغبه دست بگشادند اکنون خشک چون خیری به شوخی دیده بنهادند اکنون کور چون عبهر
وزان جایگه شاد لشکر براند بیامد بسغد و دو هفته بماند
می خور بسغراق سخن، خوش با حریفان کهن وآخر زمان رامست کن، از دوستکامی خبر