بسغ
معنی کلمه بسغ در فرهنگ معین
معنی کلمه بسغ در ویکی واژه
گنبد، سقف گنبدی.
جملاتی از کاربرد کلمه بسغ
بسغد اندرون بود خاقان که شاه به گرگان همی رای زد با سپاه
بسغبه دست بگشادند اکنون خشک چون خیری به شوخی دیده بنهادند اکنون کور چون عبهر
وزان جایگه شاد لشکر براند بیامد بسغد و دو هفته بماند
می خور بسغراق سخن، خوش با حریفان کهن وآخر زمان رامست کن، از دوستکامی خبر