برچیدگی

معنی کلمه برچیدگی در لغت نامه دهخدا

برچیدگی. [ ب َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حاصل مصدر است از برچیدن. حالت و وضع برچیده چنانکه انحلال یک مؤسسه و تعطیل یک بنگاه. ( از فرهنگ فارسی معین ). انحلال در اصطلاح تجارت. رجوع به برچیدن شود.

معنی کلمه برچیدگی در فرهنگ معین

(بَ دِ ) (حامص . ) ۱ - دانه از زمین برداشتن . ۲ - گرد کردن . ۳ - تعطیل کردن .

معنی کلمه برچیدگی در فرهنگ عمید

نابودی و از بین رفتن یک مؤسسه، حکومت، و مانندِ آن، انحلال.

معنی کلمه برچیدگی در فرهنگ فارسی

حالت و وضع برچیدن انحلال یک موسسه تعطیل یک بنگاه .

معنی کلمه برچیدگی در ویکی واژه

دانه از زمین برداشتن.
گرد کردن.
تعطیل کردن.

جملاتی از کاربرد کلمه برچیدگی

عرفات در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ فتح را پایه‌گذاری کرد؛ این سازمان شبه‌نظامی به‌دنبال برچیدگی اسرائیل و جایگزینی آن با کشوری فلسطینی بود. فتح در چند کشور عربی فعالیت می‌کرد و از طریق این کشورها حملاتی به اهداف اسرائیلی داشت. در اواخر دههٔ ۱۹۶۰، وجههٔ عرفات گسترده شد؛ او در سال ۱۹۶۷ به سازمان آزادی‌بخش فلسطین پیوست و در سال ۱۹۶۹ به‌عنوان رئیس مجلس ملی فلسطین انتخاب شد. حضور فزایندهٔ فتح در اردن منجر به درگیری نظامی با دولت اردنی ملک حسین شد و این سازمان در اوایل دههٔ ۱۹۷۰ به لبنان رفت. در آنجا، فتح کمک‌کنندهٔ جنبش ملی لبنان طی جنگ داخلی لبنان بود و به حملاتش به اسرائیل ادامه داد و در نتیجه این سازمان به هدف اصلی تهاجمات اسرائیل در جریان درگیری ۱۹۷۸ جنوب لبنان و جنگ ۱۹۸۲ لبنان تبدیل شد.