برنشانده

معنی کلمه برنشانده در ویکی واژه

پیوندینه‌ای که در فرایند پیوند یا کاشت بر سطح بافت آسیب‌دیده جای‌گیر می‌شود.

جملاتی از کاربرد کلمه برنشانده

درختی بد این برنشانده به دست کجا بار او زهر و بیخش کبست
چو بیجاده به نقره برنشانده و یا خیری به سوسن برفشانده
برنشانده لشگر غم بی عدد داده ز آب چشم دریا را مدد
بر تیر خویش پیکان طلا برنشانده است و از فرط کرم آن را به دشمن همی اندازد.
بالای دیوار بیست ارش ارتفاع دارد و پهنای دیوار ده ارش. به هر صد گز برجی ساخته که نیمه‌ی دائره آن هشتاد گز باشد و کنگره او هم از این سنگست. و از اندرون شهر در بسیار جای نردبان های سنگین بسته است که بر سر بارو توان شدن. و بر سر هر برجی جنگ گاهی ساخته‌اند، و چهار دروازه بر این شهرستانست همه آهن بی چوب، هر یکی روی به جهتی از جهات عالم: شرقی را باب الدجله گویند، غربی را باب الروم، شمالی را باب الارمن و جنوبی را باب التل. و بیرون این سور سوری دیگرست هم از این سنگ، بالای آن ده گز. و همه ی سرهای دیوار کنگره و از اندرون کنگره ممری ساخته چنانکه با سلاح تمام، مرد بگذرد و بایستد و جنگ کند به آسانی. و این سور بیرون را نیز دروازه های آهنین برنشانده‌اند مخالف دروازه های اندرونی، چنانکه چون از دروازه های سور اول در روند، مبلغی در فصیل بباید رفت تا به دروازه های سور دویم رسند و فراخی فصیل پانزده گز باشد.
بروز بزم تو گویی که از طراوت و شرم یکی نگاشته نقشست برنشانده بگاه
و فلک قمر، جز قمر را در خود ندارد. و شود که بیشتر ستارگان رصد نشده در آن برنشانده باشد و شهاب ها در آن منهدم می گردد.
بلکه مراد آن است که شهاب ها چنان که نور از چراغ گرفته می شود، از ستارگان جدا می گردد. نیز هیچ برهانی برابن که عموم ستارگان در فلک هشتم برنشانده شده است. اقامه نشده است.