معنی کلمه برخه در لغت نامه دهخدا
از چرخ برخه برخه سعادت بجانش باد
از عرش جمله جمله ز احسان کردگار.عسجدی.زان برخه برخه برخه برجان او زسعد
زان جمله جمله جمله مر او را زبخت یار.عسجدی.تو را چرخ فلک در چرخه انداخت
که بر یک جو زرت صد برخه انداخت.عطار.- برخه دوری ؛ کسر متناوب. ( از اصطلاحات مصوب فرهنگستان ) .