بدگواری

معنی کلمه بدگواری در لغت نامه دهخدا

بدگواری. [ ب َ گ ُ ] ( حامص مرکب ) سوءهضم. ( یادداشت مؤلف ). بدطعمی. بدبویی :
کباب دل دشمنان ترا
نبویند از بدگواری کلاب.سوزنی.و رجوع به گواریدن شود.

معنی کلمه بدگواری در فرهنگ فارسی

سوئ هضم بد طعمی .

معنی کلمه بدگواری در فرهنگستان زبان و ادب

{maldigestion} [تغذیه، علوم پایۀ پزشکی] هضم نامطلوب یا نارسا متـ . سوءهاضمه

جملاتی از کاربرد کلمه بدگواری

در تابستان ۱۲۸۹ کسروی به بیماری تیفوس دچارشد. بر اثر این بیماری کسروی گرفتار یک ناتوانی پیوسته‌ای شد که همواره با او بود. همچنین مبتلا به کم‌خونی شده و چشم‌هایش کم‌سو گردید و به بدگواری (سوء هاضمه) دچارشد.
کباب دل دشمنان ترا بنویند از بدگواری کلاب