بدمنظر

معنی کلمه بدمنظر در لغت نامه دهخدا

بدمنظر. [ ب َ م َ ظَ ] ( ص مرکب ) آنچه بنظر بد آید. بدنما. بدنمود. ( فرهنگ فارسی معین ). مقابل خوش منظر. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه بدمنظر در فرهنگ معین

( ~. مَ ظَ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) آنچه در نظر خوش نیاید.

معنی کلمه بدمنظر در فرهنگ عمید

بدنما، بدنمود، زشت.

معنی کلمه بدمنظر در ویکی واژه

آنچه در نظر خوش نیاید.

جملاتی از کاربرد کلمه بدمنظر

گشت محمود هم‌نشان پدر زرد روی و دراز و بدمنظر