بدبوی

معنی کلمه بدبوی در لغت نامه دهخدا

بدبوی. [ ب َ ] ( ص مرکب ) آنچه بوی بد دهد. متعفن. گندیده. بویناک. مقابل خوشبوی و معطر. ( فرهنگ فارسی معین ). عفن. کریه الرایحة. گنده. ( یادداشت مؤلف ). مُنْتُن ، مِنْتین ؛ بدبوی. ( منتهی الارب ). و رجوع به بدبو شود.

معنی کلمه بدبوی در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که بوی بد دهد متعفن گندیده بویناک مقابل خوشبوی معطر .

جملاتی از کاربرد کلمه بدبوی

گل بدبوی‌، بد بوبد گلابش سئوال خام‌، خام افتد جوابش
یوهان وایر شیطان‌شناس هلندی نیز آستاروث را در شبه سلطنت شیاطین (۱۵۷۷) چنین توصیف می‌کند: "آستاروت یک دوک بزرگ و نیرومند است که به شکل فرشته ای ناپاک بیرون می‌آید، بر روی اژدهای جهنمی نشسته و افعی را بر دست چپ خود حمل می‌کند. "، که همچنین مدعی حکومت بر ۴۰ لژیون بود. همچنین، به دلیل نفس بدبویی که داشت، جادوگر باید با حلقه ای جادویی به او نزدیک می‌شد. به‌طور مشابه در اثر قرن هفدهم کلید کوچک سلیمان به او اشاره شده‌است. او همچنین در «گریموریوم وروم» بدنام (گریمور واقعی)، به عنوان شاهزاده جهنمی که بر قاره آمریکا حکومت می‌کند، ظاهر می‌شود.
علاوه بر معایب گفته شده در مورد جلبک‌ها، این جلبک‌ها هستند که باعث تأمین اکسیژن مورد نیاز آب می‌شوند. به این صورت که مواد زاید آب‌ها و فاضلاب‌ها به وسیله میکروب‌های بی هوازی تجزیه می‌شود و سطح آب را آلوده می‌کنند که در این میان جلبک‌ها در آب رشد کرده و با فرایند فتوسنتز خود اکسیژن مورد نیاز آب را تأمین می‌کنند و در نتیجه فعالیت میکروب‌های هوازی را در تجزیه مواد آلی افزایش می‌دهند. در شرایطی که اکسیژن کافی فراهم نباشد، میکروب‌های بی هوازی با تجزیه مواد آلی فراورده‌های بدبویی تولید می‌کنند.
سپس خزانه های دیگرش بگشاید بدبوی و ترس آور. و هنگام دیدن آنها چنان به جزع افتد که اگرش بین بهشتیان بخش کنند، نعمت های بهشتی برایشان مکدر کند. این خزانه ها ویژه ی ساعاتی است که در آن به معصیت خداوند مشغول بوده است.
گر نیابی تا ابدبوی طعام قوت یطعمنی و یسقینی تمام
سیر یک روز طعنه زد به پیاز که تو مسکین چقدر بدبویی
به صد زاری و زور از آن شوربخت جدا شد یکی باد بدبوی سخت
جز ز تویی تو بگو چیست که ملک تو نیست چشم بدت دور باد چشم بد بدبویی