معنی کلمه بداهت در لغت نامه دهخدا
بداهة. [ ب َ هََ ] ( ع مص ) ناگاه و نااندیشیده آمدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بدهه بداهة؛ ناگاه و نااندیشیده آمد او را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بَدْه. بَدیهَة. ( از منتهی الارب ). || استقبال کردن کسی را با کاری : بدهه ُ بامر؛ استقبال کرد او را به آن کار. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).بَدْه. َبدیهَه. ( از منتهی الارب ). || بی اندیشه سخن گفتن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بی اندیشه آمدن سخن. ( غیاث اللغات ). یقال اجاب علی البداهة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
بداهة. [ب َ هََ ] ( ع اِ ) آغاز هر چیز. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). بده. ( ازمنتهی الارب ). || ناگاه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مفاجاة. ( مهذب الاسماء ) ( ازاقرب الموارد ). بدیهه. ( از اقرب الموارد ). بده. ( ازمنتهی الارب ). || ناگاه آینده. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بده. ( از منتهی الارب ). ج ، بَدائِه. ( ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ).
بداهة. [ ب ُ هََ ] ( ع اِ ) بَداهَة. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به همه معانی ماده قبل شود. || اول رفتار اسب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اول رفتن اسب. ( مهذب الاسماء ).