بداقبال

معنی کلمه بداقبال در لغت نامه دهخدا

بداقبال. [ ب َ اِ ] ( ص مرکب ) بدبخت. تیره بخت. مقابل خوش اقبال.

معنی کلمه بداقبال در فرهنگ فارسی

بدبخت تیره بخت .

معنی کلمه بداقبال در ویکی واژه

sfortunato

جملاتی از کاربرد کلمه بداقبال

ساعت ده شب امروز ناوبر سرشناس آقای الساندرو مالاسپینا از مولازو دار فانی را وداع گفت. چه فقدان عظیمی برای آنان که ارزش گزارش‌های دریایی و سفر آن ایتالیایی مستعد را می‌دانستند و با آرامش او به هنگام بداقبالی و خوش‌اقبالی آشنا بودند. این مصیبت بدون شک برای کسانی که از نزدیک شاهد پایان زندگی او بودند و آنان که بردباری او را به هنگام درد طاقت‌فرسای حاصل از بیماری طولانی‌مدت روده تحسین می‌کردند، بسیار تلخ‌تر است.
اصلی که بایستی در آینده به خاطر بسپاری، وقتی که رنج‌ها مجبورت می‌کنند که احساس تلخی کنی، این است: که افتادن اتفاق تلخ بداقبالی نیست، که تحمل رنج‌ها بدون از دست دادن امید است که خوش‌اقبالی است.
بود نزدیک که کام از لب شیرین گیرد دست می یافت ظفر بخت بداقبالی کرد