بد سابقه

معنی کلمه بد سابقه در لغت نامه دهخدا

بدسابقه. [ ب َ ب ِ ق َ /ق ِ ] ( ص مرکب ) که دارای سابقه بد است. بدپیشینه.

معنی کلمه بد سابقه در ویکی واژه

pregiudicato

جملاتی از کاربرد کلمه بد سابقه

هریک (روحانیان مخالف مشروطه) هزارها اوباش و عوام بد سابقه را که لباس روحانیت را در برکرده بودند به نام طلاب با ماهانه کمک خرج دور خود جمع کرده بودند. به‌طور مثل، آقانجفی معروف با آنکه سواد زیادی نداشت حدود ۵۰۰۰ طلبه داشت که برای اجرای اوامرش حاضر بودند و چون قشونی در تمام شئون زندگی مردم، زندگان و حتی مردگان مداخله می‌کردند. چون ثروتمندی می‌مرد تمام هستی اورا به نام سهم امام ضبط و مابین خود قسمت می‌کردند.