باگذشت
معنی کلمه باگذشت در فرهنگ عمید
۲. آن که از حق خود یا طلب خود چشم بپوشد.
۳. آن که از جرم و گناه دیگری درگذرد.
معنی کلمه باگذشت در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه باگذشت
غفلت ما گر به این راحت بساط آرا شود تا ابد نتوان به رنگ صورت از دیباگذشت
باگذشت یک سال ارتفاع مخروط آتشفشان به ۳۳۴ متر رسیده بود و تا اوت ۱۹۴۴، بیشتر قسمتهای دو دهکدهٔ پاریکوتین و سان خوان در زیر خاکستر و گدازه مدفون شده بود و تنها دو برج بلند کلیسا در سان خوان از زیر گدازهها بیرون مانده بود. آتشفشان بهطور مستقیم کسی را نکشت اما فورانهای آن باعث وقوع رعد و برق و کشتهشدن سه نفر بر اثر برخورد صاعقه به آنان شد.
تودههای گرانشی به فیلامان تبدیل شده و فضایی بین این فیلامانها به صورت خالی باقی ماند. به تدریج گرد وغبار با یکدیگر ترکیب شده و اولین کهکشانها به وجود آمدند. باگذشت زمان این کهکشانها مواد بیشتری را به درون خود کشیدند و گروهها و خوشههای کهکشانی و در نهایت ابرخوشههای عظیم شکل گرفتند.
.... کُردان ایالت کرمانشاه مردمی آرام و خوش برخوردند. آنها به فرقهٔ علیاللهی تعلق دارند که باگذشتترین فرقههای مذهبی هستند. در بعضی از دهکدهها پیروان این فرقه با مسیحیان که گذشت آنها کمتر است آمیزش دارند.