بانمک
معنی کلمه بانمک در فرهنگ معین
معنی کلمه بانمک در فرهنگ فارسی
معنی کلمه بانمک در ویکی واژه
برخوردار از ویژگیهای جالب و خوشایند که دیگران را به خنده وامی دارد.
nice
جملاتی از کاربرد کلمه بانمک
فتنه گر است نام تو پرشکر است دام تو باطرب است جام تو بانمک است نان تو
بانمکان و چابکان جانب خوان حق شده وان دل خام بینمک در شر و شور میرود
وقت تحلیل نماز ای بانمک زان سلام آورد باید بر مَلَک
چون دید مرا بخرید مرا آن کان نمک زان بانمکم
خرمنا بر طمع ماه بانمک گم شو از دزد و در آن انبار باش
چو شدی محرم فلک سبک ای یار بانمک بنگر ذره ذره را زده زیر بغل کدو
گر قمر است و گر فلک ور صنمی است بانمک کان همه است مشترک مینبود ورا فری
جان لطیف بانمک بر عرش گردد چون ملک نبود دگر زیر فلک مانند هر سیارهای