با محبت

معنی کلمه با محبت در لغت نامه دهخدا

بامحبت. [ م َح َب ْ ب َ ] ( ص مرکب ) ( از با+ محبت ) که محبت دارد. آنکه با محبت است ، دوستدار. محب. و رجوع به محب شود.

معنی کلمه با محبت در فرهنگ فارسی

که محبت دارد دوستدار

معنی کلمه با محبت در ویکی واژه

affettuoso

جملاتی از کاربرد کلمه با محبت

سه از آن شش با یقین خوف و رجاست پس توکل با محبت با حیاست
اصلانی با تلاش در امر آموزش موسیقی در رشته پیانو و آهنگسازی توانست، تأثیر مطلوبی بر شهر محل اقامتش نیویورک خود بگذارد و شاگردان بسیاری را پرورش دهد که بسیاری از آنها به چهره‌های موفق موسیقی در آمریکا بدل شده‌اند. او علاوه بر چیره‌دستی در هنر موسیقی شخصیتی فروتن، میهن دوست و با محبت است که احداث دو باب مدرسه در مقطع راهنمایی و دبیرستان در روستای زادگاهش به یاد مادرش، نمونه‌ای از این عشق به سرزمینش است.
نیم دیوانه تنها با محبت همسری دارم سخن با خویش می گویم دلی با دیگری دارم
ناراحتی مزلو از این که تدریس کافکا در آنجا موقت بوده‌است به زودی از بین رفت. در آن زمان، دپارتمان روان‌شناسی دانشگاه ویسکانسین کوچک بود و هنوز معروف نشده بود. اما این دپارتمان استادان و دانشجویانی داشت که بعدها معروف شدند. استادان روان‌شناسی بسیار با محبت بوده و با دانشجویان برخوردی دوستانه داشتند. با دانشجویان بیشتر شبیه به همکار برخورد می‌شد تا شبیه به دانشجو. مزلو در ۱۹۳۰ فوق لیسانس خود را گرفت، ولی تا قبل از آن، در چندین کلاس لیسانس تدریس کرده بود. در طول سالیان تحصیل در دورهٔ فوق لیسانس، او با چهره‌های مشهوری آشنا شد. یکی از آنها، کلارک هال، نظریه‌پرداز معروف در مورد یادگیری، در دههٔ ۱۹۳۰ بود. با این حال، او سرانجام به آزمایشگاه هری هارلو رفت.
با محبت خوف را آمیختند خوف دنیا ، خوف عقبی ، خوف جان
حق‑سبحانه و تعالی‑بهداود‑‑وحی کرد که حرام کردم محبت خود بر دلهایی که با محبت من محبتی دیگر یاد کنند.
چون صنعان برارادت جسته سبقت مبدل کرده ایمان با محبت
در ابتدا، هلن بریکا در خانه به ادوارد درس می‌داد. هنگامی که والدین وی پس از مرگ ملکه ویکتوریا در سال ۱۹۰۱ برای مدت نه ماه به امپراتوری انگلیس سفر کردند، ادوارد جوان و خواهر و برادرش در کنار پدربزرگ و مادربزرگ خود، ملکه الکساندرا و پادشاه ادوارد هفتم، در انگلیس اقامت داشتند که نوه‌های خود را با محبت آب می‌کردند. پس از بازگشت والدینش، ادوارد تحت سرپرستی دو مرد، فردریک فینچ و هنری هانسل قرار گرفت، آنها عملاً ادوارد و برادران و خواهرش را برای سالهای مهد کودک خود تربیت کردند.
به صدق دشمن جانیم و در نمی گنجد محبت دگری با محبت محبوب
چو می‌بینم هوس را نیست سوزی سر آرم با محبت چند روزی
چون حسن یار تا ابد است از خلل بری عهدی که با محبت دلدار کرده‌ایم
سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ من أراد أن یصفو له تسبیحه فلیصف عن آثار نفسه قلبه، و من اراد ان یصفو له فی الجنّة عیشه فلیصف عن اوضار الهوی دینه. عالمیان دو گروه‌اند: گروهی حیات ایشان بلطف و فضل حقّ و آسایش ایشان بتسبیح و ذکر حق. و گروهی حیات ایشان نشانه عدل حق. و آسایش ایشان بحظّ نفس. آنان که اهل لطف و فضل‌اند، دلی دارند صافی و همّتی عالی و سینه‌ای خالی، در او یادگار الهی. زبانشان با شهادت داده و دل با معرفت پرداخته و جان با محبت آمیخته و سر در اللَّه گریخته و از صفات خود بیزار گشته. گفتند: هر چه صفت خودی است همه بنداست، و هر چه بنداست همه رنگ است، و هر چه رنگ است در راه مردان ننگ است:
عشای ربانی مشارکت در رموز بدن و خون مسیح است برای ابراز ایمان به او به عنوان خداوند و منجیمان. در تجربه آیین عشای ربانی، مسیح حضور دارد تا با امت خویش ملاقات کرده و آنان را قوت ببخشد. همچنان که در این آئین مشارکت می‌جوییم با خوشی مرگ او را اعلام می‌داریم تا وقتی که دگر بار بیاید. آمادگی برای پیوستن به عشای ربانی شامل خودآزمایی، توبه و اعتراف است. سرور ما خدمت شستشوی پاها را وضع نمود که حاکی از تجدید تقدیس، برای ابراز تمایل به خدمت به یکدیگر با تواضع مسیح وار و اتحاد قلبهایمان با محبت است. آیین عشای ربانی برای همه ایمان‌داران به مسیح آزاد است.
به زیر خاک چون من با محبت تو روم دمد ز تربت من تا به حشر مهر گیاه