بالاتفاق

معنی کلمه بالاتفاق در لغت نامه دهخدا

بالاتفاق. [ بِل ْ اِت ْ ت ِ ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + ال + اتفاق ) همه باهم. بطوراتفاق. متفقاً. ( ناظم الاطباء ). همگروه. دسته جمع.

معنی کلمه بالاتفاق در فرهنگ معین

(بِ لْ اِ تِّ ) [ ع . ] ( ق . ) همگی ، جمعاً.

معنی کلمه بالاتفاق در فرهنگ فارسی

بطور اتفاق
همگی جمعا (( بالا تفاق لایحه را تصویب کردند. ) )

معنی کلمه بالاتفاق در ویکی واژه

همگی، جمعاً.

جملاتی از کاربرد کلمه بالاتفاق

ابن رشد در بحث مربوط به حدوث یا قدم عالم، قائل به حدوث عالم می‌باشد؛ و در توجیه ادعای خود به دسته‌بندی موجودات می‌پردازد و می‌گوید وجود موجودی که افزون بر سبب فاعلی، ماده و مدت دارد و از این روی پیش از آن زمانی بوده است (مانند اجسام محسوس) مورد قبول فیلسوف و متکلم است. این نوع موجودات که معمولاً مُدرَک به حس اند بالاتفاق حادث نامیده می‌شوند. نیز وجود موجودی که نه سبب فاعلی دارد و نه ماده و مدت، یعنی خداوندعالم، بالاتفاق مورد تأیید است و در تسمیه آن به قدیم نیز اختلافی نیست؛ اما دربارهٔ وجود موجودی که سبب فاعلی دارد (عن شیءٍ است) اما سبب مادی ندارد (من شیءٍ نیست) و از این روی زمانی هم بر آن مقدّم نیست -مانند کل عالم - چه باید گفت؟
البته از این اندیشه که پیشه دلیران است، و بیشه شیران باز گرد. و شیفته گرگ آشتی های نفس روباه ریو که شرزه شیران را خواب خرگوشی داده مشو، بیش از این در ویرانی خویش و پریشانی یاران نیک اندیش مکوش. بار خدایت از راز راه و روش آگاه ساخت. پاک پیمبر به یاسای رشیق از طریقه نجات و طریق سلامت انتباه آورد. جز بدین جاده رفتن و ریگ این شارع اگر همه از چرخ و خاک خنجر بارد و پیکان روید، به پای سفتن، بار به منزل و کشتی به ساحل نخواهد رفت. دنیا سپاری در این ره که بنیادش بر عقل و انصاف است و مسلکش خالی از جور و اجحاف آخرت داری است. بالاتفاق خانه جاودانی معنی است، و لانه فانی صورت محسوسا پیداست تا عبارت مغلوط نیفتد، مضمون غلط نشود، به دیانت جان باید کند، و با امانت نان اندوخت، خود خورد و حقوق دیگران پرداخت، پاس اندوخته داشت، و سپاس خداوند نعمت نیز گذاشت. امثال ما و ترا که عامیم و خام، و در دانش و بینش ناقص و ناتمام، جز در ذیل ولای ائمه طاهیرین صلوات الله علیهم که سفینه نجاتتد آویختن، و چار اسبه در حصار شریعت که باره امن و امان است گریختن، چاره چیست و تدبیر کدام؟ شعر:
بهاءالله در کتاب عهدی، وصیت‌نامهٔ خود، که به خط خود او نوشته شده بود به‌طور مشخص فرزند ارشدش عبدالبهاء را جانشین برای تببین آثار و ادارهٔ امور جامعهٔ بهائی تعیین کرد. او میرزا محمد علی دومین پسر در قید حیاتش را از نظر رتبه پس از عبدالبهاء به عنوان نفر دوم معرفی کرد. این وصیت‌نامه اندک زمانی پس از درگذشت بهاءالله در جمع بزرگی خوانده شد. جانشینی عبدالبهاء دور از انتظار و تعجب‌برانگیز نبود و اکثریت قریب بالاتفاق بهائیان مطابق کتاب عهدی، عبدالبهاء را به عنوان جانشین بهاءالله و مبیّن و مفسّر رسمی آثار او پذیرفتند.
امیدواریم که تا رسیدن این ذریعه تازه‌های بی اندازه تحصیل کرده باشند محتاج باعاده اذکار و تکرار اخبار نشوید. لکل جدید لذه. تقویم پاری نیاید بکار. اگر می‌آمد، کرد دل نمیبرد، قم غم نمیخورد، کار تیلی قد عزلناک فقم نمیگفت چخور سعدی لاحبیب بعدی می‌گفت دار حدوث است، کار بقدم نباید داشت ارغوانی ابکار کاعب و معصر بکار است احادیث مرویه هر چند جملگی بالاتفاق طاهر و طیبند، اما بعد از نقل و حکایت و سمع و روایت حکم مفترع و ثیب خواهند داشت. خلافاً للخان المحمود. چه بهتر که طیب باشند و ثیب نباشند، کانهن الیاقوت و المرجان لم یطمثهن انس قبلنا و لاجان افدی بها ازجان ثم بمهجتی فاصیر فی کل اللسان فداها. از شما دور بود که در باب دلایل بر بنده بحث کنید. کلم الناس علی قدر عقولهم دلیل و برهان اسباب قیل و قال است. چه ربط بوجد و حال دارد. اختلاف اقوال باختلاف احوال منوط است. حال ها نیز بگردد ز روش گاه بگاه.