باسری

معنی کلمه باسری در فرهنگ معین

(سَ ) (ص . ) سپری ، تمام .

معنی کلمه باسری در ویکی واژه

سپری، تمام.

جملاتی از کاربرد کلمه باسری

مشایخ بغداد گفته‌اند نوری را که: صاحب الوفا‌ء، والجنید ٭ صاحب الحرمة، ورویم ٭ صاحب الادب، و الرودباری٭ صاحب الحفاظ، والشبلی٭ مستغرق فی وجده، وابن عطا ٭ صاحب غیرة. و نوری صحبت کرده بود باسری سقطی و محمدعلی قصاب و احمد بوالحواری ٭ دیده بود، والذنون مصری٭ دیده بود. از یاران جنید بوده از اقران او، و تیز وقت تر از جنید بود. جنید بعلم بود، و نوری بزندگانی وی شور داشت.
عارفان هم گردن گاو آمده باسری هر یک چو غرقاوآمده
وی صحبت کرده بود باسری سقطی ٭ و از قرینان اوست و نسبت باحسن مسوحی ٭ کند و از رفیقان بوتراب نخشبی ٭ بوده در سفر. و گویند که از فرزندان عیسی بن ابان بوده، و با بشر حافی ٭ صحبت کرده و پیش از جنید و بوحمزه خراسانی ٭ برفته در سنه تسع و ثمانین و مائتین پس بوسعید خراز ٭ از استادان جنید بوده و عالم بقرأت و طریقت او نزدیک بوده از طریقت بشر حافی.
گنه کارتر کس توی درجهان نه شاهی نه زیباسری ازمهان
باسری سقطی صحبت کرده و محمدعلی قصاب و ابواحمد القلانسی٭. از اقران جنید و نوریست از مهینان مشایخ عراق بوده، پس جنید برفته از دنیا.
یا ملوک الجمال رفقا باسری یا صحاة ارحموا تقلب سکری