بازخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) معروف و به ترکی قوشخانه گویند. ( آنندراج ). جائی که در آن باز شکاری امرا را پرورش میدادند : تو ز آشیانه باز سپید خاسته ای زبازخانه نپرد بهیچ حالی بوم.سوزنی. بازخانه. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد که در شش هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و هشت هزارگزی خاور راه شوسه عمومی بجنورد به اسفراین و در جلگه واقع است. هوایش معتدل با 305 تن سکنه ، آبش از رودخانه ،محصولش غلات ، بنشن و میوه جات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).
معنی کلمه بازخانه در فرهنگ فارسی
دهی از بجنورد در آن باز شکاری امرا را پرورش میدهند
جملاتی از کاربرد کلمه بازخانه
ساختمانهایی که توسط نظامالسلطنه برای تسهیل امور تجاری و تخلیه و بارگیری کالا احداث شده بودند به بندر ناصری معروف گردید. این ساختمانها عبارت بودند از لنگرگاه، کاروانسرا، بازار و سربازخانه.
پس از این وقایع، شاه خدمت نظام وظیفه را برای طلاب جوان الزامیکرد. این کار، یعنی برتن کردن لباس نظامی و خدمت زیر پرچم شاهنشاهی برای طلاب مخالف بسیار دشوار و سخت بود. اما، خمینی پیکی به سربازخانهها فرستاد و از طلاب درخواست کرد که «تزلزل به خود راه ندهند» و «از این فرصت برای تقویت جسم و روح خود استفاده کنند.» خمینی در چهلم حادثهٔ فیضیه، دولت آن زمان را محکوم کرد که بهفرمان آمریکا و اسرائیل، خواهان از ریشهبرکندن اسلام است و خود را مصمم به مبارزه با این امر نشان داد. و در پیامی اعلام کرد که در راه نیل به یکی از دو نیکویی، یعنی شهادت یا پیروزی، گام برمیدارد.
که باز خانه شوی. سی سالست تا من بران از خانه میبایم، کی بازخانه نشوم. بوبکر وراق گوید: که آن دو سخن بو یوسف مه بود از صد ساله عبادت محمد مسلم، بوبکر وراق گفت: ربما اصلی للّه رکعتین فانصرف منهما، و انما بمنزلة من یصرف عن السرقة من الحیا،
سربازخانه به ساختمانی گفته میشود که برای استقرار سربازها کاربرد دارد و معمولاً در پادگانها یا مناطق نظامی قرار دارند تا بتوان شرایط و نظم نظامی را اجرا کرد.
شیخ الاسلام گفت: که عبداللّه بن حاضر خال یوسف حسین رازی بود از متقدمان مشایخ، از اقران ذوالنون، و مه از ذوالنون بوده، یوسف حسین رازی میگوید: که از مصر میآمدم از نزدیک ذوالنون روی بنهاده چون ببغداد رسیدم، خال من آنجا بود، که به حج خواست رفت عبداللّه بن حاضر. بنزدیک وی شدم مرا گفت: که از کجا میآیی؟ گفتم: از مصر بخانه میروم به ری، میخواهم مرا وصیت کنی! گفت بنه پذیری گفتم: مگر پذیرم. گفت: چون شب دراید برو، کتب خویش و هر چه نوشتهٔ از ذوالنون، در دجله انداز! گفتم بیندیشم درین. آنشب مرا از اندیشه خواب نبرد و مرا ار دل بر نیامد. دیگر روز ویرا گفتم بیندیشیدم مرا از دل بر نمیآید. گفت: گفتم ترا که بنه پذیری! گفتم ویرا چیزی دیگر گوی! گفت: هم بنه پذیری! گفتم: پذیرم. گفت: چون به ری شوی مگو که من ذوالنون را دیدم، و از ان بازار فرامساز! یوسف گفت بیندیشم. همه شب میاندیشم، این بر من صعبتر میآمد. گفت: گفتم که بنه پذیری! آخر گفت: ترا سخنی گویم: که ترا ازان بد نیست. گفتم بگوی! گفت: چون بازخانه شوی، خلق را با خود مخوان، که باو میخوانم، و چنان کن، که همیشه اللّه تعالی در یاد تو بود، بروهین
ابوتراب نخشبی گوید هرگز تن از من هیچ آرزو نخواست مگر یکبار نان سپید خواست و سپیدۀ مرغ و من در سفر بودم و آهنگ دیهی کردم یکی بیامد و در من آویخت که این با دزدان بوده است، مرا هفتاد چوب بزدند، یکی مرا بازشناخت، گفت این ابوتراب است، از من عذر خواستند، یکی مرا بازخانه برد و نان سپید و سپیدۀ مرغ آورد، نفس خویش را گفتم بخور پس از هفتاد چوب که بخوردی.
نزدیک اردوگاه یک سربازخانه بنام «بهجت غائم» مربوط به ارتش لبنان قرار دارد، همچنین دانشگاه لبنان و بیمارستان دولتی نیز در نزدیکی اردوگاه قرار دارند.
وی در مقام دستیار اریش فون دم باخ-زلوسکی در ژانویه ۱۹۴۰ به او پیشنهاد ساخت یک اردوگاه کار اجباری در محل سربازخانههای سابق افسران توپخانه لهستانی در حومه شهر اوشویمچین را داد.این مکان در آینده نزدیک بخشی از اردوگاه مرگ آشویتس شد.
قلعه سلاسل دژی بسیار بزرگ و دارای حیاطهای مفصل و متعدد، سربازخانهها، طویلهها، حمامها، شبستانها، برجها، باغچهها، قورخانه، نقاره خانه، حرم خانه، آشپزخانه، قاپیهای متعدد، حوضهای بزرگ، حصار و خندق بودهاست. این قلعه مرکز کنترل نهر داریون و همچنین محل استقرار والی خوزستان بودهاست. باوجود تخریب قسمت عمده این قلعه، بخشهای باقیمانده چشمگیر و بسیار دیدنی هستند.
از اردوگاه وستربورک به عنوان مکانی موقت برای اخراج یهودیان استفاده میشد. این اردوگاه، که تنها یک نیم کیلومتر مربع (۱۱۹ هکتار) مساحت داشت، به منظور کشتار صنعتی یا اردوگاه مرگ ساخته نشده بود. از دیدگاه استانداردهای نازی، وستربورک اردوگاهی با شرایط «بشردوستانه» بود. زندانیان یهودی با خانوادهشان در ۲۰۰ کلبه بهم پیوسته اسکان داده شدند که هر یک شامل دو اتاق، یک توالت، صفحهای داغ برای پختوپز و یک حیاط کوچک بود. زندانیان مجرد را در سربازخانههایی که حاوی دستشویی برای هر جنس بود، قرار دادند.
در سالهای ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸ جهت خدمت سربازی به مشهد اعزام شد و در سربازخانه بین کشتیگیران چوخه درخشید. چون شادروان پهلوان ابوالقاسم سخدری که مسئولیت ورزش لشکر را عهدهدار بود متوجه حضور سربازی بسیار قوی و آشنا به فنون کشتی چوخه که بر تمام حریفان خود غلبه نموده بود، شد. او را به سالن کشتی آزاد برده و با آموزش فنون کشتی آزاد و فرنگی آشنا کرد و مرتب با او به تمرین کشتی ادامه داد و متوجه شد که وفادار فوقالعاده قوی و شجاع است.
نقلست که پیرزنی پیش جنید آمد و گفت: پسرم غایب است دعائی کن تا بازآید گفت: صبر کن پیرزن برفت و روزی چند صبر کرد و بازآمد شیخ گفت: صبر کن تا چند نوبت صبر فرمود روزی پیرزن بیامد و گفت: هیچ صبرم نمانده است خدای را دعا کن جنید گفت: اگر راست میگوئی پسرت بازآمده است که حق تعالی فرموده است امن یجیب المضطر اذا دعا پس دعا کرد پیرزن چون بازخانه شد پسر آمده بود.