ایماء

معنی کلمه ایماء در لغت نامه دهخدا

ایماء. ( ع مص ) ( از «وم ء» ) اشاره کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِمص ) اشاره. کنایه. رمز :
صد چو ماهست آن عجب دُرّیتیم
که بیک ایماء او شد مه دونیم.مولوی.|| در تصوف ، تعریض خطاب بی اشارت و عبارت. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ایما شود.

معنی کلمه ایماء در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ایماء، کنایه با وسائط کم، و ارتباط روشن بین لازم و ملزوم را گویند.
«ایماء» در لغت به معنای اشاره، و در اصطلاح، کنایه ای است با وسائط اندک و روشنی ارتباط (تلازم بین لازم و ملزوم) که بی هیچ تعریضی مستقیما بر معنای مقصود دلالت می کند؛ گویا به سوی آن معنا اشاره می شود؛
← ایماء در قرآن
۱. ↑ یونس/سوره۱۰، آیه۷۱.
...

جملاتی از کاربرد کلمه ایماء

الایماء: تعریض خطاب بی اشارت و عبارت.
صد چو ماهست آن عجب در یتیم که به یک ایماء او شد مه دو نیم
الوحی فی کلام العرب الاعلام کلاما کان او ایماء و کتابة، و هو فی قصة النحل الهام، یقال وحی و اوحی اذا اشار بحاجب أو ید، «أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا» فی ذکر البکرة دلیل علی انّ اللیالی کانت مع الایّام، و السبحة الصلاة النافلة، و البکرة اول النهار، یقال بکر و بکّر و ابتکر، و العشیّ ما بعد قائم الظهیرة. و فی الایة تقدیم و تأخیر، تقدیره «فخرج علی قومه من المحراب بکرة و عشیّا» فی اللیالی الثلاث فاشار الیهم ان صلوا»، زکریا را عادت بود که هر روز بامداد و شبانگاه قوم خود را پند دادی و ایشان را بتسبیح و نماز و تهلیل فرمودی، تا در هر دو طرف روز ایشان را بر طاعت و عبادت و ذکر اللَّه تعالی داشتی، پس در این سه روز که او را از سخن گفتن باز داشتند، با مردم هم چنان بر عادت بامداد و شبانگاه همی آمد و باشارت همی نمود که، بر سر ذکر و تسبیح و نماز خود باشید. و گفته‌اند که وحی اینجا بمعنی کتابت است، ای کتب لهم فی کتاب، و قیل علی الارض، مفسّران را خلافست، که سخن ناگفتن زکریا با مردم بر چه وجه بود؟
و مخفی نماند که غیبت کردن منحصر به زبان نیست، بلکه هر نوعی که نقصی از غیر را بفهماند غیبت است، خواه به قول باشد، یا فعل، یا اشاره، یا ایماء، یا رمز، یا نوشتن .
دیگر آنکه آنچه را جماعت صوفیه از راه ریب و ریا بخلق القاء میکنند و خود را در نظر مردمان ساده لوح، در لباس تقوى و حقیقت شناسى و عرفان بافى جلوه میدهند و احیانا بمریدان بایماء و کنایه اشاره میکنند که مخالفان مسلک صوفیه و منکران آنها دور از ایمان و ایقانند و در صراط خطرناک ضلالت سائراند و از این جهت تابعین آنها بر حسب القاها و شطحات مصطلحه‌ى پیشوایان گوش و هوش و فؤاد ایشان (یعنى مریدان) عادت گرفته و هر ساعت شیطان با نفس ایشان در ساخته و یکى شده و آنها را از راه تقلید بمقام تعصب در آورده و از راه حقیقت و معرفت باز میدارد و بتیه باطل و وادى گمراهى میاندازد.
و الربوا قسمان: احدهما ما یزداد فی البیع و هو حرام محرّم نطق بتغلیظ تحریمه القرآن و السّنّة و سبق شرحه فی سورة البقرة. و علی قول السدی نزلت هذه الایة فی ثقیف لانّهم کانوا یعطون الربوا اعنی هذا القسم المحرّم، فذلک فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ ای فی حکمه بل یمحقه و یذهب برکته کقوله: یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا و الثانی ان یعطی الرجل العطیّة و یهدی الهدیّة لیثاب اکثر منها، فهذا ربوا حلال جائز و لکن لا یثاب علیه فی القیامة و هو معنی قوله: فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ لانّه لم یرد به وجه اللَّه و هذا کان حراما علی النبی (ص) لقوله تعالی: وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ ای لا تعط و تطلب اکثر ممّا اعطیت و هو المراد بالایة علی قول اکثر المفسّرین مثل سعید بن جبیر و مجاهد و قتاده و طاوس و الضحاک. قرأ ابن کثیر وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ رِباً مقصورا، ای فعلتم. و قرأ الآخرون آتَیْتُمْ ممدودا ای اعطیتم لتربوا. قرأ نافع و یعقوب بضمّ التاء و سکون الواو علی الخطاب، ای لتربوا انتم و تصیروا ذوی زیادة من اموال الناس و قرأ الآخرون لِیَرْبُوَا بالیاء و فتحها و نصب الواو و جعلوا الفعل للرّبوا لقوله: فَلا یَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَیْتُمْ مِنْ زَکاةٍ. قیل هی الزکاة المفروضة، و قال ابن عباس هی الصدقة سمّیت زکاة لانها تزکو و تنمو تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ ثوابه و رضاه فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ یضاعف لهم الثّواب فیعطون بالحسنة عشرا مثالها و یضاعف اللَّه لمن یشاء فالمضعف ذو الاضعاف من الحسنات کما یقال رجل مقو، ای صاحب قوّة و موسر، ای صاحب یسار. و انّما قال: فَأُولئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ فعدل علی الخطاب الی الاخبار ایماء الی انه لم یخصّ به المخاطبون بل هو عامّ فی جمیع المکلّفین.
و آن عبارت است از بیان کردن گفتار مردم یا کردار ایشان یا اوصاف ایشان یا خلقت ایشان، به قول یا فعل یا به ایماء و اشاره یا به کنایه، بر وجهی که سبب خنده دیگران گردد.