ایفاء

معنی کلمه ایفاء در لغت نامه دهخدا

ایفاء. ( ع مص ) ( از «وف ی » ) به عهد وفا کردن. ( آنندراج ). وفا کردن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23 ) ( تاج المصادر بیهقی ). بسر بردن پیمان و دوستی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ادا کردن عهد و پیمان را. ( ناظم الاطباء ). || دادن و گزاردن حق کسی بتمام. ( غیاث ). بتمام گذاردن حق کسی را. ( منتهی الارب ). تمام دادن حق. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). پرداختن حق کسی را. ( از ناظم الاطباء ) : و به ایفای نذور و نوافل قیام کرد.( سندبادنامه ص 279 ).
بر امید کف چون دریای تو
در وظیفه دادن و ایفای تو.مولوی.ای فقیران را عشیره و والدین
در خراج و خرج و در ایفاء دین.مولوی.|| برآمدن بر چیزی. ( منتهی الارب ). مشرف شدن بر چیزی. ( آنندراج ). برآمدن و مشرف شدن بر آن چیز. ( ناظم الاطباء ). || بر بالا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || آمدن برقوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). آمدن آن قوم را. ( ناظم الاطباء ). || تمام کردن. ( آنندراج ).

معنی کلمه ایفاء در فرهنگ معین

[ ع . ] (مص م . ) ۱ - وفا کردن . ۲ - حق کسی را تمام دادن .

معنی کلمه ایفاء در ویکی واژه

وفا کردن.
حق کسی را تمام دادن.

جملاتی از کاربرد کلمه ایفاء

منبع تغذیه یا باتری نقش پمپ محرّک مدار را ایفاء می‌کند که باعث می‌شود جریان از سمت پتانسیل بشده‌ان در مدار جاری‌شده و با عبور از قطعه‌ها به پتانسیل کم‌تر برود.
وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ انّ الوفاء تمام الحقّ و الایفاء اتمامه. یقول: اجعلوها وافیة. بِالْقِسْطِ ای بالعدل مصدر امیت فعله و الفعل منه بالزّیادة.
«وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ» ای لا تبخسوا النّاس فی الکیل و لا تطفّفوا و کذلک الوزن و هو قوله: «وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ» قرأ حمزة و الکسائی و حفص: «بِالْقِسْطاسِ» بکسر القاف و قرأ الباقون «بِالْقِسْطاسِ» بضمّ القاف و هما لغتان کالقرطاس و القرطاس، و القسطاس هو المیزان بلغة الرّوم صغر او کبر. و قیل هو القبّان. قال الزّجاج هو میزان العدل ای میزان کان من موازین الدّراهم و الدّنانیر و غیرهما، «ذلِکَ خَیْرٌ» ای الایفاء اکثر برکة فی الدّنیا، «وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا» ای مآلا و مرجعا فی العقبی.
بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ ای ما ابقی اللَّه لکم بعد ایفاء الکیل و الوزن خیر لکم من التّطفیف لانّ اللَّه تعالی یجعل فیه البرکة. و قیل: طاعة اللَّه خیر لکم لانّ ثوابها یبقی ابدا. و قیل: رزق اللَّه و رحمة اللَّه، من قوله وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی‌. قال ابن زید: الهلاک فی العذاب، و البقیّة فی الرّحمة، یعنی اذا اطعتم فبقیتم خیر من ان عصیتم فهلکتم إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ شرط الایمان لانّهم انّما یعرفون صحة ما یقول اذا کانوا مؤمنین. وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ ای لم اومر بقتالکم و اکراهکم علی الایمان ما علیّ الّا البلاغ و قد بلغت، و قیل: وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ یحفظ علیکم نعمکم فاحفظوها بترک المعصیة.
پیشهٔ او فروش روغن بود. یک بار که روغن خریده بود و به سبب سهوی در ذخائر وی موش راه پیدا کرده بود، همهٔ روغن‌های خود را که نجس شده بود به‌دور ریخت و چون از پس پرداخت دیون خود برنیامد به زندان افتاد. در همین ایام پدر معنوی او انس بن مالک هم از دنیا رفت و چون انس وصیت کرده بود که ابن‌سیرین او را غسل دهد، به زحمت و با رای‌زنی بسیار توانستند او را برای چند روز از حبس خارج کنند تا در تجهیز جنازهٔ انس ایفاء نقش کند.
شعر سیامانتو با ویژگی‌های خود، در تکامل شعر ارمنی نقش بسزائی ایفاء کرد.
و قیل: الرسل هاهنا الملائکة لقوله: مَعَهُمُ و الانبیاء ینزل علیهم و الیهم وَ الْمِیزانَ فیه ثلاثة اقوال: احدها انزل عین المیزان زمن نوح (ع) و قیل علی آدم (ع) و القول الثانی: انزل علیهم و صفه و عرّفهم کیف یتخذونه. و القول الثالث المیزان هو العدل ای امرهم باقامة العدل و بالعدل فی المیزان و الدلیل علیه انه ذکر مَعَهُمُ بلفظ الجمع و المیزان الذی یتعامل علیه انما نزل علی واحد منهم و الامر باقامة العدل مع جمیع الانبیاء لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ، ای بالعدل فی معاملاتهم ایفاء و استیفاء و لا یظلم احد احدا فی ذلک.
ای فقیران را عشیره و والدین در خراج و خرج و در ایفاء دین
کم خلقنا و نقضنا لک، لا عهد لنا خدعة ان ضمن المفلس للایفاء
فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ ای اشرفن علی انقضاء عدّتهنّ. فَأَمْسِکُوهُنَّ ای راجعوهنّ «بِمَعْرُوفٍ» ای بالمهر و النّفقه و الکسوة و حسن الصّحبة و المعاشرة و قیل: فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ هو ان لا یرید بالرّجعة ضرارها. أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ یعنی: بایفاء الصّداق و المتعة، و قیل: یترکها حتّی تبیّن بانقضاء العدّة هذا کقوله: «أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ». وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ ای ذوی عدالة. تقول: رجل عدل، و رجل ذو عدل، ای اشهدوا علی الرّجعة او الفراق و هو امر ندب و استحباب کقوله: وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبایَعْتُمْ ثمّ قال للشّهود: وَ أَقِیمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ کقوله: «کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ». ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلکم یعود الی جمیع ما فی الآیة من حکم الطّلاق و العدّة و السّکنی. و قیل: یعود الی اقامة الشّهاده کقوله: «وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ». وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً تأویله: من یطلق البتّة یجعل اللَّه له سبیلا الی المراجعة، و قیل: هو عامّ، ای وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً من الحرام الی الحلال و من العقاب الی الثّواب و من الجحیم الی النّعیم.
«شاعران ارمنستانی و شاعران جماعت ارمنیان پراکنده». مکتب ادبی مسلط در شعر شاعران ارمنستان رئالیسم جامعه گرا است و هر شاعری با سبک و بیان ویژه خود، در تکامل زندگی اجتماعی و فرهنگی جامعه نقشی ایفاء می‌کند و با دید خاص خود به تصویر و قضاوت جامعه و زندگی اجتماعی و فردی انسان اجتماع خود و نیز تاریخ و انسان جامعه بشری معاصر می‌پردازد.
«قالُوا یا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَباً شَیْخاً کَبِیراً» کلفا بحبّه کبیرا فی السّن کبیرا فی القدر و المنزلة. گفتند ای عزیز او را پدری است پیر بزرگ قدر، محنت روزگار در وی اثر کرده و سوگوار در بیت الاحزان نشسته، بر فراق پسری که از وی غائب گشته و بنیامین را دوست دارد و غمگسار وی باشد که هم مادر آن پسر غائب است، بر عجز و پیری وی ببخشای و دردش بر درد میفزای، «فَخُذْ أَحَدَنا مَکانَهُ» یکی را از ما برادران بجای وی برده گیر، «إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» الینا بردّ بضاعتنا و ایفاء الکیل لنا و اذا فعلت ذلک فقد زدت فی احساننا.