اپیکوریسم
معنی کلمه اپیکوریسم در فرهنگ عمید
۲. مکتبی که غایت مطلوب زندگی بشر را لذت جسمانی و خوشی می داند. &delta، برگرفته از نام اپیکور، فیلسوف یونانی (۳۴۱ ۲۷۰ قبل از میلاد ).
معنی کلمه اپیکوریسم در دانشنامه عمومی
اپیکور در حکمت نظری پیرو دموکریتوس و طرفدار آتمیسم است، او اینکه گفته می شود خود معترف به دینی که از دموکریتوس دارد نیست؛ و در حکمت عملی «لذت گرا» است، یعنی لذت را مساوی با خیر و خوبی می داند و وظیفه هر کس را تحصیل لذت و فرار از رنج می داند.
اپیکور، لذتی را که به دنبال خود رنج می آورد سخت نکوهش می کند. به همین دلیل، مخالف عیاشی و لذت پرستی به مفهوم دم غنیمت شماری است. ولی علی رغم نظریه او، در میان مردم گرایش به عیاشی و دم غنیمت شماری به «اپیکوریسم» معروف شده است.
اپیکور، لذات را به متحرک و ساکن، یا فعال و منفعل تقسیم می کند. مقصودش از لذات متحرک یا فعال، لذاتی است که معمولاً ناشی از یک درد است و به دنبال خود نیز درد و رنج و لااقل فرسودگی و خستگی می آورد. مثل لذت غذا خوردن، لذت جنسی، یا لذت جاه و مقام؛ ولی لذت ساکن همان حالت آرامشی است که از نبودن رنج پدید می آید، مثل لذت سلامت. اپیکور لذت ساکن را توصیه می کند نه لذت متحرک را. اپیکور همواره به سادگی توصیه می کند و از این جهت فلسفهاش به فلسفه کلبیون نزدیک است. می گوید:
«در حالی که به آب و نان، روز می گذارم، تنم از خوشی سرشار است، و بر خوشیهای تجمل آمیز آب دهان می اندازم، نه به خاطر خود آن خوشیها بلکه به خاطر سختیهایی که در پی دارند»
فلسفه اپیکور، هر چند به نام فلسفه لذت معروف شده است، ولی در حقیقت این فلسفه، فلسفه ضد رنج است، یعنی او خیر و فضیلت را در کم کردن رنج می داند؛ بنابراین اینکه می گویند: «او فضیلت را در حزم در جستجوی لذت می داند»، باید گفت: «او فضیلت را در حزم در کاهش رنج می داند».
اپیکور می گوید:
«بزرگترین خوبی حزم است. حزم حتی از فلسفه گرانبهاتر است».
گاه اپیکورها را به نادرستی هوادار آیین «بخور، بنوش، شاد باش» دانسته اند ولی چنین مفهومی از این مکتب بی انصافی در حق فلسفه اپیکوری است. مقصود اپیکور از لذت، لذات زودگذر و احساسات فردی نبود، بلکه لذتی بود که سراسر زندگی شخص را در بر می گرفت. او لذت را هم به معنای نبودن درد در جسم و هم نبودن نگرانی در جان می دانست، سعادت و شادمانی روح در لذت است. در بالای در ورودی باغ اپیکور نوشته بود: «روح شما در اینجا شادمان خواهد بود، ما شادمانی را بزرگ ترین خیر می دانیم. » هر چند برخی از پیروان اپیکور به لذت های جسمانی و آنی رو آوردند، ولی خود اپیکور چنین گفته است: «وقتی می گوییم لذت مقصد زندگی است، مقصودمان به خلاف آنچه عده ای می گویند، لذات بی قید و بند جسمانی نیست، بلکه رها بودن انسان از درد جسمی و رنج روحی است. آشامیدن یا شادمانی کردن موجب لذت زندگی نمی شود؛ لذات روحانی از تفکر سلیمانه، از بررسی عقلانی موارد گزینش و موارد انکار و از رها شدن افکار تحریک کننده نفس بر می آیند. عقل به ما می گوید که نمی توانیم شادمانه زندگی کنیم مگر آنکه عاقلانه، نجیبانه و عادلانه زندگی کنیم. »
معنی کلمه اپیکوریسم در ویکی واژه
مکتبی که هدف زندگی را درک لذات جسمانی و خوش باشی میداند.
جملاتی از کاربرد کلمه اپیکوریسم
بهطور کلی کلیسای شیطان اعلام کرده که مصرف مواد غیرقانونی را تأیید نمیکند و نسبت به مواد مخدر و روانگردانهای قانونی نیز نگاه مثبتی ندارد. شیطانگرایی بر پایه اپیکوریسم شکل گرفته و خوشگذرانی به شیوه هدونیستی را تأیید نمیکند. آنها باور دارند: «زنده ماندن، بالاترین قانون است» و از این رو تأکید دارند که شیطانگرایان نباید بدن خودشان را تخریب یا مسموم کنند. کلیسا تصریح میکند هر مسیری که به خودتخریبی یا خودکشی منجر شود، مسیر مخالف شیطان است.
او که سالهای پیش از آن را در برزخ تردید و یقین به سر برده است، مجموعهای از رباعیات خود را که بعضی از آنها بویی از اپیکوریسم نیز دارد، سه سال بعد، یعنی در 1349 شمسی چاپ میکند.
در اپیکوریسم، آتاراکسی به عنوان تنها خوشبختی دستیافتنی شناخته میشود، آرامشی پایدار که انسان تا پایان زندگی از همهٔ نگرانیها دور نگاه داشته شود.
لاوی پایهگذار دین شیطانگرایی لاویایی بود که اساس آن را مادهباوری، فردگرایی، عینیتگرایی، داروینیسم اجتماعی، خودپرستی عقلایی، عشق به زندگی و لذتگرایی متعادل (بر مبنای اپیکوریسم)، با رویکرد به نسبیگرایی اخلاقی تشکیل میدهد. او همچنین بنیانگذار کلیسای شیطان و نویسندهٔ کتابهایی همچون: انجیل شیطانی، جادوگر شیطانی و آیین شیطانی بود. شخصیت و دیدگاههایش موضوع مقالههای متعددی در نشریات مختلف، از جمله، نیوزویک، تایم، لوک و مککالز[ب] بود. دو زندگینامه دربارهٔ لاوی نوشته شدهاست: انتقامجوی شیطان[پ] نوشته بارتون ایچ ولف[ت] که در ۱۹۷۴ انتشار یافت و زندگی خصوصی یک شیطانگرا[ث] به قلم بلانچ بارتون که جلد اول آن در ۱۹۹۰ و جلد دوم آن در ۲۰۱۴ منتشر شد.